پارت ( ۲ )
پارت ( ۲ )
_همینطوره
دروغگفتن
ولبخندشیرین که با تلخی درونش با تضاد بود روی لب هاش نشوند
از روز اولی که تصمیم به خرید بلیط کشتی گرفت ، میدونست کمین کردن نیاز نیست ، مطمعن بود طعمه خودش تور رو پیدا میکنه و سمتش میاد . مثل همین حالا که پیش قدم شده بود ، مثل روز های گذشته که حتی برای ثانیهای هم نگاهش رو از جونگکوک برنمیداشت !
اون زنحریص ، عاشق چیز هایجدید بود لباس ها و جواهرات جدید ، حرف های جدید، مرد های جدید..... مردهای جدید !به خصوص آسیایی ها .
اول چشم ها و لبهای سرخشرو از نظر گذروند . می تونستهمین حالا وسطهمینجمعیتبا کُلتنقره ای رنگش پیشونیاون زن احمقرو سوراخ کنه و بعد به سراغ شوهر احمق ترش بره..... اما نه این چیزی نبود که بتونه تلخی هارو از بینببره
باید میدید که چطور رنج از پوست و استخون هردو نفرشونرد می شهو تمام بدنشونرو تسخیر میکنه تا شاید روح بی قرارش بعد سال ها آروم بگیره .
بعد از اینکه مقداری از جام نوشید ، اونرو روی میزطلا کاری شده ی کنار دستش گذاشت و ادامه داد:
_ این کشتی باعث شد من لیدی ای به زیبایی شمارو ملاقات کنم.
زن به آرومی خندید و بخشیاز موهایسیاه رنگ بلندشورو به پشت گوشش هدایت کرد
جونگکوک که طی اینسال ها به بازیگر خوبی تبدیل شده بود ، دوباره دهن باز و چند کلمه جمله دیگه ساخت .
_ پس تعریف هایی که از تایتانیک شنیدم ، صرفاً یمشت تعریف نبودن....
_همینطوره
دروغگفتن
ولبخندشیرین که با تلخی درونش با تضاد بود روی لب هاش نشوند
از روز اولی که تصمیم به خرید بلیط کشتی گرفت ، میدونست کمین کردن نیاز نیست ، مطمعن بود طعمه خودش تور رو پیدا میکنه و سمتش میاد . مثل همین حالا که پیش قدم شده بود ، مثل روز های گذشته که حتی برای ثانیهای هم نگاهش رو از جونگکوک برنمیداشت !
اون زنحریص ، عاشق چیز هایجدید بود لباس ها و جواهرات جدید ، حرف های جدید، مرد های جدید..... مردهای جدید !به خصوص آسیایی ها .
اول چشم ها و لبهای سرخشرو از نظر گذروند . می تونستهمین حالا وسطهمینجمعیتبا کُلتنقره ای رنگش پیشونیاون زن احمقرو سوراخ کنه و بعد به سراغ شوهر احمق ترش بره..... اما نه این چیزی نبود که بتونه تلخی هارو از بینببره
باید میدید که چطور رنج از پوست و استخون هردو نفرشونرد می شهو تمام بدنشونرو تسخیر میکنه تا شاید روح بی قرارش بعد سال ها آروم بگیره .
بعد از اینکه مقداری از جام نوشید ، اونرو روی میزطلا کاری شده ی کنار دستش گذاشت و ادامه داد:
_ این کشتی باعث شد من لیدی ای به زیبایی شمارو ملاقات کنم.
زن به آرومی خندید و بخشیاز موهایسیاه رنگ بلندشورو به پشت گوشش هدایت کرد
جونگکوک که طی اینسال ها به بازیگر خوبی تبدیل شده بود ، دوباره دهن باز و چند کلمه جمله دیگه ساخت .
_ پس تعریف هایی که از تایتانیک شنیدم ، صرفاً یمشت تعریف نبودن....
۲۶.۲k
۱۳ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.