𝓟𝓪𝓻𝓽 ¹³
𝓟𝓪𝓻𝓽 ¹³
کوک ویو:
رفت سمت در و رفت بیرون و تو حیاط رفت رفتم از پنجره نگاش کردم دیدم نشسته رو تاب
بعد ³مین:
رفتم دیدم نشسته داره کتاب میخونه و یه دستش رو بدنشه فهمیدم سردشه رفتم بالا و یه پتو دونفره با دو تا بالش و یه کتاب برا خودم برداشتم رفتم پایین سمت اشپزخونه و دوتا قهوه درست کردم و رفتم حیاط و رفتم سمت میز و کتابو قهوه رو گذاشتم و گفتم
_یا اینو بزار پشتت (بالشو میگه)
+تو کی اومد؟
_الان(پوکر)
+خب بده
دوتا بالشو گذاشت پشت تاب و نشست منم گرفتم نشستم و پتو رو انداختم رومون و قهوه رو بهش دادم
_بیا بخور سردت نشه
+ممنون(لبخند)
و شروع کردیم به کتاب خوندن
¹⁰مین بعد:
داشتیم کتاب میخوندیم و به ماه قرمز نگاه میکردیم
+چه قشنگه
_اره خیلی
که یهو انفجار زد......
من از/تو تو بغلم گرفتم و پتو رو کشیدم رو صورتمون.....و چشامونو بستیم....ولی.. ...... یهو انفجار قط شدکرد......
یک از پتو رو کنار زدم.... دیدم یه نیرو گرفته جلو تابو.... دیدم داره از دستای ا/تو نیرو میاد بیرون..... وقتی پتو رو کنار زدم تو عمارت نبودیم!.... تو یه خونه متروکه بودیم!.... داشتیم پا میشدیم، بریم تو خونه یهو ا/ت سرش گیج رفت!...
_ا/ت حالت خوبه(نگران)
+هیچی فقط سرم گیج رفت....!خوبم! خوبم! (بیحال)
وقتی دقت کردم دیدم دندوناش تیز شده و چشاش قرمز
_ا/ت خوناشام شدی(خوشحال)
+واقعا(خوشحال)
_په نه په(پوکر)
رفتیم تو خونه، که یه مرد اومد پیشمون، من ا/تو پشت سرم قایم کردم....... که مرده گفت
=چرا اون لیدی.... زیبا رو پشتت قایم میکنی!؟
_به تو ربطی نداره..... تو کی هستی؟! برو از اینجا وگرنه میکشمت!..... خیلی هم راحت ........چون......فقط یه تیر حرومت میکنم(نیشخند حرصی)
=من پدر پدربزرگ ا/تم
+از کجا باور کنم زر نمیزنی؟! ....ها(اخرش با داد)
_ا/ت از پشتم اومد بیرون و جلوی مرده وایساد*شد فیلم کره ای😑*
=سر من داد نزن هرزه(داد)
+به کی گفتی هرزه؟! هاااا گمشو گورتو گم کن وگرنه یه گوله حرومت میکنم مرتیکه(داد)
از زبان ا/ت :
رفتم جلو کوک بهش گفتم یه اسلحه بهم بده
+کوک اسلحه بده(عصبانی)
_نمیشه(حرصی)
+گفتم بدهههه(داد)
یه اسلحه بهم داد و دست به سینه وایساد و به مرده نگاه کرد
+گمشو وگرنه میکشمت مادر***.... خواهر***..(داد)
=توی هرزه خراب چطو......
که یه تیر زدم به کلش و درجا بمرد*زارت😑🗿*
²⁰مین بعد:
با کوک رفتیم خونه و رو مبل نشستیم
از زبان کوک:
داشتیم با ا/ت فیلم میدیدم .....و خوراکی میخوردیم، ........حرف میزدیم....
که یهو یه چیز گرم رو شونم احساس کردم برگشتم دیدم ا/ت خوابش برده رو شونم بلندش کردم و وسایلو بردم گذاشتم سر جاش و رفتم ا/تو برای استایل بغل کردم و بردم بالا تو اتاقمون(نکته:ا/ت و کوک تو یه اتاق میخوابن چون اتاقا تو عمارت پرن چون اعضا هم اونجا موندن و اتاقا پره)
گذاشتم رو تخت و پتو کشیدم روش و خودمم بغلش گرفتم خوابیدم
برش زمانی بهصبح:
از خواب پاشدم دیدم جونگکوک بغلم کرده خرس گنده جوری هم بغلم کرده انگار بالشم......میخواستم بیدارش کنم..... ولی دلم نیومد ولی داشتم خفه میشودم
+کوک(درحال تکون خوردن)
_.......
+کوککک(داد)
_چته؟ ؟ ها؟ (ترسیده)
+خرس گنده دارم خفه میشم جوری بغلم کردی انگار بالشم(پوکر)
_اع حواسم نبود پاشو(قیافه خابالو)
پاشد از روم و رفت یکم اونور تر
+اخییی داشتم خفه میشدم
+پاشو لنگه ظهره
_بیدارم بیدارم(خابالو)
پاشدم یه لباس راحتی پوشیدم و کوکم همینجوری بعد موهامو شونه زدم و گیره سفیدمون زدم و میخواستم برم پایین ولی کوک چسبوندم به دیوار که با حس گرمی رو لبم فهمیدم لباش رو لبمه اول همکاری نکردم ولی بعد¹مین لبمو گاز گرفت و همکاری کردم صدای بوسه های عاشقان مون کل اتاقو پر کرده بود(اه اهههه حالم بهم خورد😒😂) بعد⁵مین دید نفس کم اوردم جدا شد و همون جوری دستم دور گردنش بود گفتم
_ دوست دارم(خنده)
کوک ویو:
رفت سمت در و رفت بیرون و تو حیاط رفت رفتم از پنجره نگاش کردم دیدم نشسته رو تاب
بعد ³مین:
رفتم دیدم نشسته داره کتاب میخونه و یه دستش رو بدنشه فهمیدم سردشه رفتم بالا و یه پتو دونفره با دو تا بالش و یه کتاب برا خودم برداشتم رفتم پایین سمت اشپزخونه و دوتا قهوه درست کردم و رفتم حیاط و رفتم سمت میز و کتابو قهوه رو گذاشتم و گفتم
_یا اینو بزار پشتت (بالشو میگه)
+تو کی اومد؟
_الان(پوکر)
+خب بده
دوتا بالشو گذاشت پشت تاب و نشست منم گرفتم نشستم و پتو رو انداختم رومون و قهوه رو بهش دادم
_بیا بخور سردت نشه
+ممنون(لبخند)
و شروع کردیم به کتاب خوندن
¹⁰مین بعد:
داشتیم کتاب میخوندیم و به ماه قرمز نگاه میکردیم
+چه قشنگه
_اره خیلی
که یهو انفجار زد......
من از/تو تو بغلم گرفتم و پتو رو کشیدم رو صورتمون.....و چشامونو بستیم....ولی.. ...... یهو انفجار قط شدکرد......
یک از پتو رو کنار زدم.... دیدم یه نیرو گرفته جلو تابو.... دیدم داره از دستای ا/تو نیرو میاد بیرون..... وقتی پتو رو کنار زدم تو عمارت نبودیم!.... تو یه خونه متروکه بودیم!.... داشتیم پا میشدیم، بریم تو خونه یهو ا/ت سرش گیج رفت!...
_ا/ت حالت خوبه(نگران)
+هیچی فقط سرم گیج رفت....!خوبم! خوبم! (بیحال)
وقتی دقت کردم دیدم دندوناش تیز شده و چشاش قرمز
_ا/ت خوناشام شدی(خوشحال)
+واقعا(خوشحال)
_په نه په(پوکر)
رفتیم تو خونه، که یه مرد اومد پیشمون، من ا/تو پشت سرم قایم کردم....... که مرده گفت
=چرا اون لیدی.... زیبا رو پشتت قایم میکنی!؟
_به تو ربطی نداره..... تو کی هستی؟! برو از اینجا وگرنه میکشمت!..... خیلی هم راحت ........چون......فقط یه تیر حرومت میکنم(نیشخند حرصی)
=من پدر پدربزرگ ا/تم
+از کجا باور کنم زر نمیزنی؟! ....ها(اخرش با داد)
_ا/ت از پشتم اومد بیرون و جلوی مرده وایساد*شد فیلم کره ای😑*
=سر من داد نزن هرزه(داد)
+به کی گفتی هرزه؟! هاااا گمشو گورتو گم کن وگرنه یه گوله حرومت میکنم مرتیکه(داد)
از زبان ا/ت :
رفتم جلو کوک بهش گفتم یه اسلحه بهم بده
+کوک اسلحه بده(عصبانی)
_نمیشه(حرصی)
+گفتم بدهههه(داد)
یه اسلحه بهم داد و دست به سینه وایساد و به مرده نگاه کرد
+گمشو وگرنه میکشمت مادر***.... خواهر***..(داد)
=توی هرزه خراب چطو......
که یه تیر زدم به کلش و درجا بمرد*زارت😑🗿*
²⁰مین بعد:
با کوک رفتیم خونه و رو مبل نشستیم
از زبان کوک:
داشتیم با ا/ت فیلم میدیدم .....و خوراکی میخوردیم، ........حرف میزدیم....
که یهو یه چیز گرم رو شونم احساس کردم برگشتم دیدم ا/ت خوابش برده رو شونم بلندش کردم و وسایلو بردم گذاشتم سر جاش و رفتم ا/تو برای استایل بغل کردم و بردم بالا تو اتاقمون(نکته:ا/ت و کوک تو یه اتاق میخوابن چون اتاقا تو عمارت پرن چون اعضا هم اونجا موندن و اتاقا پره)
گذاشتم رو تخت و پتو کشیدم روش و خودمم بغلش گرفتم خوابیدم
برش زمانی بهصبح:
از خواب پاشدم دیدم جونگکوک بغلم کرده خرس گنده جوری هم بغلم کرده انگار بالشم......میخواستم بیدارش کنم..... ولی دلم نیومد ولی داشتم خفه میشودم
+کوک(درحال تکون خوردن)
_.......
+کوککک(داد)
_چته؟ ؟ ها؟ (ترسیده)
+خرس گنده دارم خفه میشم جوری بغلم کردی انگار بالشم(پوکر)
_اع حواسم نبود پاشو(قیافه خابالو)
پاشد از روم و رفت یکم اونور تر
+اخییی داشتم خفه میشدم
+پاشو لنگه ظهره
_بیدارم بیدارم(خابالو)
پاشدم یه لباس راحتی پوشیدم و کوکم همینجوری بعد موهامو شونه زدم و گیره سفیدمون زدم و میخواستم برم پایین ولی کوک چسبوندم به دیوار که با حس گرمی رو لبم فهمیدم لباش رو لبمه اول همکاری نکردم ولی بعد¹مین لبمو گاز گرفت و همکاری کردم صدای بوسه های عاشقان مون کل اتاقو پر کرده بود(اه اهههه حالم بهم خورد😒😂) بعد⁵مین دید نفس کم اوردم جدا شد و همون جوری دستم دور گردنش بود گفتم
_ دوست دارم(خنده)
۶.۲k
۲۱ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.