سناریو درخواستی....
#سناریودرخواستی
وقتی خون اشامن و خون از گردنت میخورن و تو روی گردنت حساسی و بعد از یه مدت از هوش میری ... (گیری دادید به خون آشام)😂💔
(از مکنه لاین شروع میکنم)
جونگکوک: یه لباس باز با یه رنگ نود پوشیده بودی و میخواستی بری بیرون.... گردن و ترقوه هات کاملا مشخص بود ، جونگکوک وسوسه
میشه و میاد نزدیکتر....دستات رو سفت میگیره و ،... دندون های نیشش رو ... گذاشت رو گردنت(نزدیک ترقوه هات) و آروم از خونت میخورد ... جلوی گریه ت رو گرفته بودی...و برات مهم نبود ...
بعد از چند مین:
ا/ت خون زیادی از دست داده بود و افتاد روی زمین ... با این کار ا/ت جونگکوک ترسید و
ا/ت رو بلند کرد ... و گذاشتش رو کاناپه و گردنش رو چسب زد و گذاشت ا/ت استراحت کنه...
تهیونگ : دوستت میخواست بیاد خونتون و تو خودت رو آماده کردی.... یه لباس اسپرت پوشیدی و موهات رو دادی کنار جوری که گردنت معلوم بود .... و تهیونگ ، خیلی وقت بود، شکسته بود و وسوسه شد ....
اومد نزدیک گردنت و آروم دندون هاشو گذاشت روی گردنت و خونت رو مک میزد ..
توهم نمیتونستی بهش چیزی بگی ، که سرت گیج میره و یا .... حالت داره بد میشه
چون واقعا تهیونگ رو دوست داشتی ...
و بعد از نیم ساعت از حال رفتی و تهیونگ تورو گذاشت روی تخت و تب داشتی
ازت مراقبت میکرد تا بهوش بیای و قرارت با دوستت کنسل شد ...
جیمین : جیمین و تو ، باهم رفته بودید بیرون... جیمین نگاهش به تو عوض شد ..
و نزدیک گردنت شده بود طوری که ، نفس کشیدن های جیمین رو حس میکردی ...
دندون های نیش ش رو آورد نزدیک و آروم گذاشت روی گردنت و خونت رو میخورد...کم کم حالت تهوع گرفتی و خونت داشت کم تر و کم تر میشد ولی نمیتونستی چیزی به جیمین بگی و در نهایت بیهوش شدی ..
جیمین براید استایل تورو بغل میکنه ، و تا خونه میبره و ازت مواظبت میکنه و وقتی بهوش اومدی ازت عذر خواهی میکنه...
(هیونگ لاین پارت بعدی )
وقتی خون اشامن و خون از گردنت میخورن و تو روی گردنت حساسی و بعد از یه مدت از هوش میری ... (گیری دادید به خون آشام)😂💔
(از مکنه لاین شروع میکنم)
جونگکوک: یه لباس باز با یه رنگ نود پوشیده بودی و میخواستی بری بیرون.... گردن و ترقوه هات کاملا مشخص بود ، جونگکوک وسوسه
میشه و میاد نزدیکتر....دستات رو سفت میگیره و ،... دندون های نیشش رو ... گذاشت رو گردنت(نزدیک ترقوه هات) و آروم از خونت میخورد ... جلوی گریه ت رو گرفته بودی...و برات مهم نبود ...
بعد از چند مین:
ا/ت خون زیادی از دست داده بود و افتاد روی زمین ... با این کار ا/ت جونگکوک ترسید و
ا/ت رو بلند کرد ... و گذاشتش رو کاناپه و گردنش رو چسب زد و گذاشت ا/ت استراحت کنه...
تهیونگ : دوستت میخواست بیاد خونتون و تو خودت رو آماده کردی.... یه لباس اسپرت پوشیدی و موهات رو دادی کنار جوری که گردنت معلوم بود .... و تهیونگ ، خیلی وقت بود، شکسته بود و وسوسه شد ....
اومد نزدیک گردنت و آروم دندون هاشو گذاشت روی گردنت و خونت رو مک میزد ..
توهم نمیتونستی بهش چیزی بگی ، که سرت گیج میره و یا .... حالت داره بد میشه
چون واقعا تهیونگ رو دوست داشتی ...
و بعد از نیم ساعت از حال رفتی و تهیونگ تورو گذاشت روی تخت و تب داشتی
ازت مراقبت میکرد تا بهوش بیای و قرارت با دوستت کنسل شد ...
جیمین : جیمین و تو ، باهم رفته بودید بیرون... جیمین نگاهش به تو عوض شد ..
و نزدیک گردنت شده بود طوری که ، نفس کشیدن های جیمین رو حس میکردی ...
دندون های نیش ش رو آورد نزدیک و آروم گذاشت روی گردنت و خونت رو میخورد...کم کم حالت تهوع گرفتی و خونت داشت کم تر و کم تر میشد ولی نمیتونستی چیزی به جیمین بگی و در نهایت بیهوش شدی ..
جیمین براید استایل تورو بغل میکنه ، و تا خونه میبره و ازت مواظبت میکنه و وقتی بهوش اومدی ازت عذر خواهی میکنه...
(هیونگ لاین پارت بعدی )
۱۶.۷k
۲۱ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.