پارت اخر رمان
کوک
فقط میخواستم سریعتر حالش خوب بشه حتی ب کیلیسا رفتم و دعا کردم ک حالش خوبشه ...
میا
احساس خوبی داشتم ک دیگه اون دختر نیست،بلند بلند میخندیدم و میرقصیدم شاید زده بود ب سرم ...
کوک
یه دفعه دکتر بم گف ک اون ب هوش اومده وقتی این حرفو شنیدم از خوشحال پر دراوردم
کوک:کی مرخص میشه؟
دکتر:یه چند روز دیگه
کوک
رفتم کلیسا و خیلی دعا کردم و خوشحال شدم
مینسو
چشمام ک باز کرد دیدم ت بیمارستانم و کوک بالا سرمه کوک خوابیده بود
نشستم ک کوک از خواب پرید
کوک:مینسو تو خوبی؟
مینسو:اره کوک من خوبم
همچیز رو برای کوک تعریف کردم و یدفعه دیدم کوک داره گریه میکنه بادستام گونه هاشو پاک کردم و تو پیشونیش بوسیدمش وازش پرسیدم چی شده کوک؟
کوک:برای خودم متاسفم ک نتونستم مراقبت باشم من ...م...ن...من حرفشو قطع کردم
کوک من تورو دوست دارم کوک و دوست ندارم اشکاتو ببینم من میدونم ک تو منو دوست داری تو ک تقصیری نداری و بغلش کردم و اون فقط گریه میکرد
میا
پیامک از کلاغای خبرچین رسید ب دستتم ک مینسو زندس قاطی کرد مو گوشی رو پرت کردم سمت دیوار و شروع کردم جیغ زدن "وای شت چرا اخه اینطور شددد (باداد)
مینسو
منو کوک بعد از چند روز ب خونه برگشتیم ک کوک سوپرایزم کرد با کلی هدیه اونن یادش بود امروز تولدمه و پریدم بغلش و محکم گرفتم
پایان
امیدوارم خوشتون اومده باشه
نظر؟؟؟؟؟
فقط میخواستم سریعتر حالش خوب بشه حتی ب کیلیسا رفتم و دعا کردم ک حالش خوبشه ...
میا
احساس خوبی داشتم ک دیگه اون دختر نیست،بلند بلند میخندیدم و میرقصیدم شاید زده بود ب سرم ...
کوک
یه دفعه دکتر بم گف ک اون ب هوش اومده وقتی این حرفو شنیدم از خوشحال پر دراوردم
کوک:کی مرخص میشه؟
دکتر:یه چند روز دیگه
کوک
رفتم کلیسا و خیلی دعا کردم و خوشحال شدم
مینسو
چشمام ک باز کرد دیدم ت بیمارستانم و کوک بالا سرمه کوک خوابیده بود
نشستم ک کوک از خواب پرید
کوک:مینسو تو خوبی؟
مینسو:اره کوک من خوبم
همچیز رو برای کوک تعریف کردم و یدفعه دیدم کوک داره گریه میکنه بادستام گونه هاشو پاک کردم و تو پیشونیش بوسیدمش وازش پرسیدم چی شده کوک؟
کوک:برای خودم متاسفم ک نتونستم مراقبت باشم من ...م...ن...من حرفشو قطع کردم
کوک من تورو دوست دارم کوک و دوست ندارم اشکاتو ببینم من میدونم ک تو منو دوست داری تو ک تقصیری نداری و بغلش کردم و اون فقط گریه میکرد
میا
پیامک از کلاغای خبرچین رسید ب دستتم ک مینسو زندس قاطی کرد مو گوشی رو پرت کردم سمت دیوار و شروع کردم جیغ زدن "وای شت چرا اخه اینطور شددد (باداد)
مینسو
منو کوک بعد از چند روز ب خونه برگشتیم ک کوک سوپرایزم کرد با کلی هدیه اونن یادش بود امروز تولدمه و پریدم بغلش و محکم گرفتم
پایان
امیدوارم خوشتون اومده باشه
نظر؟؟؟؟؟
۱۲.۶k
۲۱ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.