p۵
p۵
ویو کوک :
صبح با صدای گریه ا.ت از خواب بلند شدم دیدم شکمشو نگه داشته
کوک : ا.ت ? خوبی ؟؟؟؟؟
ا.ت : با من حرف نزن
کوک : چرا ؟
ا.ت : پارم کردی
کوک : پاشو برو حموم منم صبحونه رو درست میکنم
ویو ا.ت
پا شدم رفتم حموم اصلا نمیتونستم راه برم
از حموم اومدم بیرون دیدم جونگ کوک خونه نیست هر چی صداش کردن صدایی نشنیدم
که یهو زنگ خونه رو زدن رفتم درو باز کردم کوک بود
کوک : سلام
ا.ت : جونگ کوک
کوک : جانم
ا.ت : پاشو بریم دکتر
کوک : با میا برو من الان باید برم شرکت
ا.ت : باشه
ویو ا.ت
با میا رفتیم دکتر اما
خب میا و جونگ کوک باهم رابطه داشتن
ویو ا.ت
رفتم تست دادم و فهمیدم حامله ام
میا : ا.ت من باید راجب یه موضوعی باهات حرف بزنم
ا.ت : جانم بگو
میا : همه چیرو بهش گفت
ا.ت : چی ؟ با بغض
میا : خواستم بهت بگم بار آخرت باشه کنار دوست پسر منی
ا.ت : باشه من دیگه پیش جونگ کوک نمیرم با گریه شدید
ویو کوک
چند ساعتی گذشت ا.ت خونه نیومد
ا.ت و میا رسیدن
کوک : سلام ا.ت چیشد
ا.ت : جونگ کوک چرا دوست دختر داشتی به من نگفتی ؟ با گریه
کوک : چی میگی ؟
ا.ت : میا همه چیرو به من گفت
کوک : تو حرف این دختره هرزه رو باور میکنی ؟
میا : خودتو به اون راه نزن تو مال منی
کوک : خفه شو. عربده
ا.ت : من حامله ام
کوک : چی ؟ ذوق سگی
ا.ت : و میخوام بچه رو سقط کنم
ویو کوک :
صبح با صدای گریه ا.ت از خواب بلند شدم دیدم شکمشو نگه داشته
کوک : ا.ت ? خوبی ؟؟؟؟؟
ا.ت : با من حرف نزن
کوک : چرا ؟
ا.ت : پارم کردی
کوک : پاشو برو حموم منم صبحونه رو درست میکنم
ویو ا.ت
پا شدم رفتم حموم اصلا نمیتونستم راه برم
از حموم اومدم بیرون دیدم جونگ کوک خونه نیست هر چی صداش کردن صدایی نشنیدم
که یهو زنگ خونه رو زدن رفتم درو باز کردم کوک بود
کوک : سلام
ا.ت : جونگ کوک
کوک : جانم
ا.ت : پاشو بریم دکتر
کوک : با میا برو من الان باید برم شرکت
ا.ت : باشه
ویو ا.ت
با میا رفتیم دکتر اما
خب میا و جونگ کوک باهم رابطه داشتن
ویو ا.ت
رفتم تست دادم و فهمیدم حامله ام
میا : ا.ت من باید راجب یه موضوعی باهات حرف بزنم
ا.ت : جانم بگو
میا : همه چیرو بهش گفت
ا.ت : چی ؟ با بغض
میا : خواستم بهت بگم بار آخرت باشه کنار دوست پسر منی
ا.ت : باشه من دیگه پیش جونگ کوک نمیرم با گریه شدید
ویو کوک
چند ساعتی گذشت ا.ت خونه نیومد
ا.ت و میا رسیدن
کوک : سلام ا.ت چیشد
ا.ت : جونگ کوک چرا دوست دختر داشتی به من نگفتی ؟ با گریه
کوک : چی میگی ؟
ا.ت : میا همه چیرو به من گفت
کوک : تو حرف این دختره هرزه رو باور میکنی ؟
میا : خودتو به اون راه نزن تو مال منی
کوک : خفه شو. عربده
ا.ت : من حامله ام
کوک : چی ؟ ذوق سگی
ا.ت : و میخوام بچه رو سقط کنم
۴.۶k
۱۸ اسفند ۱۴۰۲