فیک( عشق) پارت ۴۵
فیک( عشق) پارت ۴۵
ا.ت ویو
که.......دست جیمین و جلوم دیدم........شیشه رو بست.......
جیمین: هوا سرده.....یخم زد.....
ا.ت: خب اينجا نشین......
جیمین: چرا....مگه تو اجارش کردی.....
ا.ت: نه خب تو گفتی هوا سرده....اما من دوس دارم.....
جیمین: خب تو برو یجاِ دیگه بشین.......
ا.ت: خب الان تو اجارش کردی......
جیمین: نه....
ا.ت: خب دیگه......چرا الکی زر میزنی.....
جیمین: زیادی رو مخی......
ا.ت: لطف دارین.....
جیمین: مگه من تعریف کردم....
ا.ت: آره....گفتی رو مختم........
استاد: اونجا چیخبره...ا.ت...جیمین....
جیمین: هیچی...چیزی نیس استاد.....
استاد: پس ساکت باشین..........
زبونمو...واسش درآوردم 😛
جیمین: دیوونه......
ا.ت: خودتتتتت..
بعدش دوباره پنجره رو بازش کردم...............هوا خیلی خوب بود.......و طبیعت بهتر از اون............
سرمو به صندلی تکیه دادم....و چشمامو بستم..........دیگه چیزی نفهمیدم.........
جیمین ویو...
تو اتوبوس با ا.ت نشسته بودم.....واقعا خوشحالم ک کنارشم.......
خاستم اذیتش کنم....بهش نگا کردم...چشماشو بسته بود.....
جیمین: هوی...الان وقتی خواب نیس..ک ....
جوابِ نشنیدم........حتما خوابیده..........
بهش نگا کردم واقعا خوابیده بود........
شیشه رو بستم..........سرش خیلی تکون میخورد......سرشو رو شونم گذاشتم.....و بعدش سرِ خودمو رو سرش....و منم چشمامو بستم................
...
ا.ت ویو
یچیزی رو سرم حس میکردم.....چشمامو وا کردم..........سرم رو شونه جیمین بود..و سر خودش رو سر من ( چرا اینقد سر سر شد😂)
سریع سرمو از رو شونش برداشتم........ک بیدار شد.....
ا.ت: مگه خونته ک سرتو رو سرمگذاشتی......
جیمین: مگه خونه توعه..ک سرتو رو شونمگذاشتی......
ا.ت: نه خونم نیس ...اما شونه دوست پسرمه...مشکلیه........
* چه نه نه..دوست پسر....*
ا.ت: نه چیزه...دوست پسر کجا بود...میخاستم بگم....من سرمو رو شونت نذاشته بودم.....
جیمین: دوست پسر......
ا.ت: جیمین دهنتو ببند.....
جیمین: دوست پسر.....
بهم یه چشمک زد......و خندید....
ا.ت: اشتباه متوجه شدی....
جیمین: هرچه باشه....دوسش داشتم.....
ا.ت: باشه پس من تورو تو دنیا رویاهات ولت میکنم.....بای......
اشتباه املایی بود معذرت 🤍💜
پارت بعدی ممکنه شب بزارم 💜
حمایت 🥰
ا.ت ویو
که.......دست جیمین و جلوم دیدم........شیشه رو بست.......
جیمین: هوا سرده.....یخم زد.....
ا.ت: خب اينجا نشین......
جیمین: چرا....مگه تو اجارش کردی.....
ا.ت: نه خب تو گفتی هوا سرده....اما من دوس دارم.....
جیمین: خب تو برو یجاِ دیگه بشین.......
ا.ت: خب الان تو اجارش کردی......
جیمین: نه....
ا.ت: خب دیگه......چرا الکی زر میزنی.....
جیمین: زیادی رو مخی......
ا.ت: لطف دارین.....
جیمین: مگه من تعریف کردم....
ا.ت: آره....گفتی رو مختم........
استاد: اونجا چیخبره...ا.ت...جیمین....
جیمین: هیچی...چیزی نیس استاد.....
استاد: پس ساکت باشین..........
زبونمو...واسش درآوردم 😛
جیمین: دیوونه......
ا.ت: خودتتتتت..
بعدش دوباره پنجره رو بازش کردم...............هوا خیلی خوب بود.......و طبیعت بهتر از اون............
سرمو به صندلی تکیه دادم....و چشمامو بستم..........دیگه چیزی نفهمیدم.........
جیمین ویو...
تو اتوبوس با ا.ت نشسته بودم.....واقعا خوشحالم ک کنارشم.......
خاستم اذیتش کنم....بهش نگا کردم...چشماشو بسته بود.....
جیمین: هوی...الان وقتی خواب نیس..ک ....
جوابِ نشنیدم........حتما خوابیده..........
بهش نگا کردم واقعا خوابیده بود........
شیشه رو بستم..........سرش خیلی تکون میخورد......سرشو رو شونم گذاشتم.....و بعدش سرِ خودمو رو سرش....و منم چشمامو بستم................
...
ا.ت ویو
یچیزی رو سرم حس میکردم.....چشمامو وا کردم..........سرم رو شونه جیمین بود..و سر خودش رو سر من ( چرا اینقد سر سر شد😂)
سریع سرمو از رو شونش برداشتم........ک بیدار شد.....
ا.ت: مگه خونته ک سرتو رو سرمگذاشتی......
جیمین: مگه خونه توعه..ک سرتو رو شونمگذاشتی......
ا.ت: نه خونم نیس ...اما شونه دوست پسرمه...مشکلیه........
* چه نه نه..دوست پسر....*
ا.ت: نه چیزه...دوست پسر کجا بود...میخاستم بگم....من سرمو رو شونت نذاشته بودم.....
جیمین: دوست پسر......
ا.ت: جیمین دهنتو ببند.....
جیمین: دوست پسر.....
بهم یه چشمک زد......و خندید....
ا.ت: اشتباه متوجه شدی....
جیمین: هرچه باشه....دوسش داشتم.....
ا.ت: باشه پس من تورو تو دنیا رویاهات ولت میکنم.....بای......
اشتباه املایی بود معذرت 🤍💜
پارت بعدی ممکنه شب بزارم 💜
حمایت 🥰
۱۱.۶k
۲۲ بهمن ۱۴۰۲