فیک:سایت
فیک:سایت
part⁴
ویو جورجینیا
یک ساعت از ساعت کاریم گذشته بود و داشتم کار میکردم که..
یکی از همکارام بهم گفت:
"جورجینیا"
+بله؟
"برو سر میز۱۴ مشتری جدید آمده بهشون سرویس بده"
+بله چشم
ویو جورجینا
رفتم سر میز ۱۴ و بهشون سرویس دادم و وقتی که میخواستم برم یکی صدام زد
"گارسون"
صدام زد و وقتی که برگشتم با جولی و دوستاش و پسرای توی دانشگاه و همرا اریک رو در رو شدم
اونا تا من دیدن خیلی تعجب کردن به غیر از جولی
من رفتم سمت میزشون و بهشون گفتم...
+بفرمایید،چی میل دارید؟
"تو مگه جورجینیا خواهر ناتنی جولی نیستی؟"
+چرا خودمم
"پس چرا کار میکنی؟"
+کار میکنم تا خرجی خونه مون رو در بیاریم
"مامان بابات مجبورت کردن آخه جولی کار نمیکنه"
+نه اصلا مامان بابام مجبورم نکردن من با میل خودم کار میکنم
"پس چرا تو جولی کار نمیکنی؟"
جولی:من؟
"اره تو"
جولی: چرا باید کار کنم از یه خانواده ۶ نفره،۵ نفرشون کار میکنن من چرا باید دیگه کار کنم
یکی از پسرها:"همهشون کار میکن به غیر از تو؟"
جولی: آره
یکی از پسرها:"خب تو هم کار کن زشته همهشون کار میکنن بغیر از تو"
+نه نه اصلا زشت نیست، جولی چه کار کنه چه نکنه ما بازم دوستش داریم
جولی: هی بچه ها ما اینجا آمدیم که غذا بخوریم نه اینکه در مورد زندگی منو جورجینیا حرف بزنیم
پسره: آره راست میگه دیگه سفارش بدین، حتما جورجینیا خیلی کار داره پس بهتره علافش نکنیم
دوست جولی: خب پس دیگه سفارش بدیم
(همشون سفارش دادن بغیر از اریک؛ اریک به جورجینیا نگاه میکرد که یکی از دوستاش به اریک گفت)
"اریک داری به چی نگاه میکنی سفارش بده دیگه جورجینیا بازم کار داره علافه ما که نیست"
اریک:آهان ببخشید حواسم پرت شد
(اریک هم سفارش میده و جورجینیا سفارش شون رو تحویل میده و براشون غذا رو میاره)
[(پایانpart⁴)]
part⁴
ویو جورجینیا
یک ساعت از ساعت کاریم گذشته بود و داشتم کار میکردم که..
یکی از همکارام بهم گفت:
"جورجینیا"
+بله؟
"برو سر میز۱۴ مشتری جدید آمده بهشون سرویس بده"
+بله چشم
ویو جورجینا
رفتم سر میز ۱۴ و بهشون سرویس دادم و وقتی که میخواستم برم یکی صدام زد
"گارسون"
صدام زد و وقتی که برگشتم با جولی و دوستاش و پسرای توی دانشگاه و همرا اریک رو در رو شدم
اونا تا من دیدن خیلی تعجب کردن به غیر از جولی
من رفتم سمت میزشون و بهشون گفتم...
+بفرمایید،چی میل دارید؟
"تو مگه جورجینیا خواهر ناتنی جولی نیستی؟"
+چرا خودمم
"پس چرا کار میکنی؟"
+کار میکنم تا خرجی خونه مون رو در بیاریم
"مامان بابات مجبورت کردن آخه جولی کار نمیکنه"
+نه اصلا مامان بابام مجبورم نکردن من با میل خودم کار میکنم
"پس چرا تو جولی کار نمیکنی؟"
جولی:من؟
"اره تو"
جولی: چرا باید کار کنم از یه خانواده ۶ نفره،۵ نفرشون کار میکنن من چرا باید دیگه کار کنم
یکی از پسرها:"همهشون کار میکن به غیر از تو؟"
جولی: آره
یکی از پسرها:"خب تو هم کار کن زشته همهشون کار میکنن بغیر از تو"
+نه نه اصلا زشت نیست، جولی چه کار کنه چه نکنه ما بازم دوستش داریم
جولی: هی بچه ها ما اینجا آمدیم که غذا بخوریم نه اینکه در مورد زندگی منو جورجینیا حرف بزنیم
پسره: آره راست میگه دیگه سفارش بدین، حتما جورجینیا خیلی کار داره پس بهتره علافش نکنیم
دوست جولی: خب پس دیگه سفارش بدیم
(همشون سفارش دادن بغیر از اریک؛ اریک به جورجینیا نگاه میکرد که یکی از دوستاش به اریک گفت)
"اریک داری به چی نگاه میکنی سفارش بده دیگه جورجینیا بازم کار داره علافه ما که نیست"
اریک:آهان ببخشید حواسم پرت شد
(اریک هم سفارش میده و جورجینیا سفارش شون رو تحویل میده و براشون غذا رو میاره)
[(پایانpart⁴)]
۵.۴k
۲۶ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.