سؤ تفاهم پارت ۵
سؤ تفاهم پارت ۵
چویا: دازای مگه مرض داری؟
دازای: ندارم؟
چویا: اه...راست میگی
اتسوشی: کاملا منطقی مگه نه اکوتا..*هیگوچی وارد میشود*
هیگوچی: اکوتاگاوااااا سنپایییییییی
اکوتاگاوا: چیه؟
اتسوشی: تو از کجا پیدات شد؟
هیگوچی: اکوتاگاوا سنپای خیلی نگرانتون بودم کجا بودین؟ حالتون خوبه؟ درد دارین؟ چرا اتسوشی شما رو کول کرده؟ مستین؟ چیزیتون شده؟ از ماموریت برگشتین؟*و گفتن کلی چیز دیگه*
تانیزاکی: چجوری ذهنت به این همه سوال میکشه؟؟؟
نائومی: منم در این حد سوال نمیپرسم دیگه
اتسوشی: اروم باش نخوردیمش که
اکوتاگاوا: مگه میخواستین بخورین؟*بچه مسته خب*
هیگوچی: اکوت..اکوتاگاوااا سنپای ببینم حالتون خوبهه؟؟
دازای: اره فقط یکم الکل خورده
چویا: یکم؟
دازای: خب از یکم بیشتر
چویا: از یکم بیشتر؟
دازای:....باشه بابا اه خیلی زیاد خورد
چویا: اهان افرین
هیگوچی: خب....من میبرمش مافیا*نزدیک شدن به اتسوشی*
اتسوشی: دست بهش بزنیا من میدونم با تو
هیگوچی: عه؟
موری: بهتره ازش دور شی فک نکنم اکوتاگاوا هم بخواد با تو بیاد
فوکو:موری *اینم مسته*
موری:*قورت دادن اب دهن*ب..بله
فوکو: مگه نگفتم با دخترا حرف نزن*هاله ی تاریک و صدای ترسناک*
موری: گوجه خوردمم گوجههههه
چویا: دازای ببین من بزور جلوی خودمو میگیرم اینکارو نکنم
دازای:*قورت دادن اب دهن*از این به بعد بیشتر دقت میکنم
هیگوچی:*هنوز نفهمیده جه خبره*
نائومی: خواهرم بیا که وقت توضیحه*رفتن پیش هیگوچی*
اکوتاگاوا: جینکوی بد
اتسوشی: چرا؟؟
اکوتاگاوا: تو کیوکا رو دوست داری منم باهات قهرم
اتسوشی: عههه؟ نه یعنی اره..نه..اره...اههههه
اکوتاگاوا:......
اتسوشی: اکوتاگاوا؟
اکوتاگاوا:*بغض نامعلوم*خفه شو
اتسوشی: اکوتاگاوا معلومه تو رو بیشتر دوست دارم قسم میخورم!!!
اکوتاگاوا:....خفه...
اتسوشی: هعیییی به هر حال من حرفمو زدم فهمیدی
دازای و موری همزمان: این شروع یه عشق پاکه (✷‿✷)
چویا و فوکو: شورع شده فقط از پنهانی بودن داره در میاد همین
دازای و موری: 😒
چویا و فوکو: 😑
امیدوارم خوشتون اومده باشه❤💫
منتظر پارت بعد باشین✨
چویا: دازای مگه مرض داری؟
دازای: ندارم؟
چویا: اه...راست میگی
اتسوشی: کاملا منطقی مگه نه اکوتا..*هیگوچی وارد میشود*
هیگوچی: اکوتاگاوااااا سنپایییییییی
اکوتاگاوا: چیه؟
اتسوشی: تو از کجا پیدات شد؟
هیگوچی: اکوتاگاوا سنپای خیلی نگرانتون بودم کجا بودین؟ حالتون خوبه؟ درد دارین؟ چرا اتسوشی شما رو کول کرده؟ مستین؟ چیزیتون شده؟ از ماموریت برگشتین؟*و گفتن کلی چیز دیگه*
تانیزاکی: چجوری ذهنت به این همه سوال میکشه؟؟؟
نائومی: منم در این حد سوال نمیپرسم دیگه
اتسوشی: اروم باش نخوردیمش که
اکوتاگاوا: مگه میخواستین بخورین؟*بچه مسته خب*
هیگوچی: اکوت..اکوتاگاوااا سنپای ببینم حالتون خوبهه؟؟
دازای: اره فقط یکم الکل خورده
چویا: یکم؟
دازای: خب از یکم بیشتر
چویا: از یکم بیشتر؟
دازای:....باشه بابا اه خیلی زیاد خورد
چویا: اهان افرین
هیگوچی: خب....من میبرمش مافیا*نزدیک شدن به اتسوشی*
اتسوشی: دست بهش بزنیا من میدونم با تو
هیگوچی: عه؟
موری: بهتره ازش دور شی فک نکنم اکوتاگاوا هم بخواد با تو بیاد
فوکو:موری *اینم مسته*
موری:*قورت دادن اب دهن*ب..بله
فوکو: مگه نگفتم با دخترا حرف نزن*هاله ی تاریک و صدای ترسناک*
موری: گوجه خوردمم گوجههههه
چویا: دازای ببین من بزور جلوی خودمو میگیرم اینکارو نکنم
دازای:*قورت دادن اب دهن*از این به بعد بیشتر دقت میکنم
هیگوچی:*هنوز نفهمیده جه خبره*
نائومی: خواهرم بیا که وقت توضیحه*رفتن پیش هیگوچی*
اکوتاگاوا: جینکوی بد
اتسوشی: چرا؟؟
اکوتاگاوا: تو کیوکا رو دوست داری منم باهات قهرم
اتسوشی: عههه؟ نه یعنی اره..نه..اره...اههههه
اکوتاگاوا:......
اتسوشی: اکوتاگاوا؟
اکوتاگاوا:*بغض نامعلوم*خفه شو
اتسوشی: اکوتاگاوا معلومه تو رو بیشتر دوست دارم قسم میخورم!!!
اکوتاگاوا:....خفه...
اتسوشی: هعیییی به هر حال من حرفمو زدم فهمیدی
دازای و موری همزمان: این شروع یه عشق پاکه (✷‿✷)
چویا و فوکو: شورع شده فقط از پنهانی بودن داره در میاد همین
دازای و موری: 😒
چویا و فوکو: 😑
امیدوارم خوشتون اومده باشه❤💫
منتظر پارت بعد باشین✨
۵.۱k
۲۶ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.