تک پارتی درخواستی
وقتی خوناشمه ولی میترسه خونتو بخوره
ویو یویو:جونگین دوست پسر ا.ته و خوناشمه خیلییی ا.ت رو دوست داره ا.ت نمیدونه که جونگین خوناشمه و اگه ا.ت بفهمه جونگین توی درد سر بزرگی میفته ا.ت چند وقته به کار های جونگین شک کرده
*شب*
جونگین :(از خواب بیدار شده) وای حالا چیکار کنم خون از کجا بیارم
چشمش میخوره به ا.ت *ا.ت بیداره خودشو به خواب زده*
جونگین:نه جونگین حتی فکرشم نکن اون دوست دخترته...،
ولی بدجور تشنه خون شدمه لعنتی
ا.ت:*
جونگین : میخواد نزدیک ا.ت بشه ولی میترسه
جونگین: نمیتونم میترسمم حالا چیکار کنم اگه بفهمه چی
ا.ت:*توی ذهنش *چی داره میگه نکنه....
داشت نزدیک ا.ت میشد که ا.ت نذاشت
ا.ت:جونگین داری چیکار میکنی *ترس*
جونگین:هول میشه ترسیده
ا.ت:جونگین چرا میلرزی
تو میخواستی گردنمو گاز بزنی
جونگین: وای نباید بفهمه
ا.ت:جونگینننن *داد*
ا.ت:چرا الان بگو منظورت از این حرف چی بود داری یچی رو از من قایم میکنی؟
جونگین:نن نن نه
جونگین:خواستمگردنتو ببوسم
ا.ت: نه داری دروغ میگیی
جونگین:ا.ت دارم راستشو میگ..
ا.ت:خودم حرفاتو شنیدم *داد*
حرکتاتم جدیدا عجیب شده بهم بگو چه رازی داری که تاحالا بهم نگفتی
جونگین: ا.ت چی داری میگی خودم رازی
ا.ت:تو خوناشامی ؟
جونگین:ا.تتت
ا.ت:راستو بگو *داد *
جونگین:ا.ت متاسفم منو ترکم نکن *بغض*
ا.ت:*گریه * از خونم برو بیرون تو یه هیولایی تو خوناشمی
جونگین:ا.تت این تقصیر من نیست *گریه*
ا.ت:گمشو از خونم بیرون هیولااا
جونگین:ا.ت وایسا نهه
ا.ت:فقط برووو
جونگین: باشه ولی باور کن دست من نبود من متاسفم که عاشقت شدم*گریه*
و سریع رفت
بعد از اون اتفاق چون یک سال شده بود جونگین و ا.ت همدیگرو ندیدن جونگین خودکشی میکنه
و ا.ت روانی میشه
هعی میدونم افتضاح بود متاسفم از کسی که این درخواست رو داشت میدونم بد شد :(
#تکپارتی #جونگین #استریکیدز
ویو یویو:جونگین دوست پسر ا.ته و خوناشمه خیلییی ا.ت رو دوست داره ا.ت نمیدونه که جونگین خوناشمه و اگه ا.ت بفهمه جونگین توی درد سر بزرگی میفته ا.ت چند وقته به کار های جونگین شک کرده
*شب*
جونگین :(از خواب بیدار شده) وای حالا چیکار کنم خون از کجا بیارم
چشمش میخوره به ا.ت *ا.ت بیداره خودشو به خواب زده*
جونگین:نه جونگین حتی فکرشم نکن اون دوست دخترته...،
ولی بدجور تشنه خون شدمه لعنتی
ا.ت:*
جونگین : میخواد نزدیک ا.ت بشه ولی میترسه
جونگین: نمیتونم میترسمم حالا چیکار کنم اگه بفهمه چی
ا.ت:*توی ذهنش *چی داره میگه نکنه....
داشت نزدیک ا.ت میشد که ا.ت نذاشت
ا.ت:جونگین داری چیکار میکنی *ترس*
جونگین:هول میشه ترسیده
ا.ت:جونگین چرا میلرزی
تو میخواستی گردنمو گاز بزنی
جونگین: وای نباید بفهمه
ا.ت:جونگینننن *داد*
ا.ت:چرا الان بگو منظورت از این حرف چی بود داری یچی رو از من قایم میکنی؟
جونگین:نن نن نه
جونگین:خواستمگردنتو ببوسم
ا.ت: نه داری دروغ میگیی
جونگین:ا.ت دارم راستشو میگ..
ا.ت:خودم حرفاتو شنیدم *داد*
حرکتاتم جدیدا عجیب شده بهم بگو چه رازی داری که تاحالا بهم نگفتی
جونگین: ا.ت چی داری میگی خودم رازی
ا.ت:تو خوناشامی ؟
جونگین:ا.تتت
ا.ت:راستو بگو *داد *
جونگین:ا.ت متاسفم منو ترکم نکن *بغض*
ا.ت:*گریه * از خونم برو بیرون تو یه هیولایی تو خوناشمی
جونگین:ا.تت این تقصیر من نیست *گریه*
ا.ت:گمشو از خونم بیرون هیولااا
جونگین:ا.ت وایسا نهه
ا.ت:فقط برووو
جونگین: باشه ولی باور کن دست من نبود من متاسفم که عاشقت شدم*گریه*
و سریع رفت
بعد از اون اتفاق چون یک سال شده بود جونگین و ا.ت همدیگرو ندیدن جونگین خودکشی میکنه
و ا.ت روانی میشه
هعی میدونم افتضاح بود متاسفم از کسی که این درخواست رو داشت میدونم بد شد :(
#تکپارتی #جونگین #استریکیدز
۴.۷k
۲۶ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.