عشق بی پایان
#عشق_بی_پایان
#فصل_دوم
P ³⁶
و بعد چند ساعت ا/ت به هوش اومد
ا/ت: کوک
کوک: بله(با گریه)
ا/ت: چرا داری گریه میکنی اصن چرا اینجاییم
کوک: چاگیا تو بیهوش شده بودی
ا/ت: به من نگو چاگیا
کوک: چرا اونوقت؟
ا/ت: خودت بهتر از من میدونی بعد از اینکه از بیمارستان مرخص شدم ترکت میکنم
کوک: نه نه نه چراااااااااا واییی خدا غلط کردم
ا/ت: چرا اخه من بعد این همه محافظت از تو اینطوری جواب منو میدی
کوک: چاگیا منم خیلی از تو مراقبت کردم
ا/ت:..........
کوک: تروخدا یه فرصت دیگه بهم بده
ا/ت: نه، اخه چطور تونستی(با گریه)
کوک: من واقعا متاسفم
ا/ت: اه
کوک:.......
ا/ت:..........
کوک: میخوای بدونی چرا بهت زود تر نگفتم
ا/ت: بگو، زود بگو
کوک: چون میخواستم ناراحت، عصبانی نشی
ا/ت: واقعا؟
کوک: په نه په(سرشو برمیگردونه)
ا/ت: وافعا ببخشید زود قضاوتت کردم
کوک: اوه
ا/ت: سرتو برگردون
کوک: مگه نمیخواستی ترکم کنی
ا/ت: نه دیگه نمیخوام دلم نمیاد یه بانی رو ترک کنم
کوک: ولی من دلم میاد(میره)
ا/ت: کوک نرو تروخدااااااا من بدون تو زنده نمیمونم، کوککککککککککک
*صدای صاف شدن خط*
کوک: ها!ا/تتتتتتتتت نه نرو تروخدا منو تنها نزار (با گریه) ا/ت برگرد تروخدا خانم دکتر
خانم دکترررررر
ا/ت:(یه چشمش رو باز میکنه)
کوک:(درحال گریه کردن)
ا/ت: بووووووووووووووو
کوک: یا خداااااااا وای اییییییی قلبم درد گرفت ا/تتتتتتت کشتمت
ا/ت: الفراررررررر
کوک: وایستا ببینم
ا/ت: استب وای نفس
کوک: گرفتمت
ویو ا/ت
پریدم بغل کوک و کوک هم لبامو بوسید
و بعد که از بیمارستان مرخص شدیم..........
بچه ها ناموسا یه ایده بدید که دوباره ایدیمو عوض کنم رفته رو مخم
اخهjk_kooچیه انگار داری میگی عههههه جی کی کوووووو🗿😂
برای پارت بعد شرط هارو انجام بدید
🍷لایک: ۳۴
کامنت: ۴۰🍷
#فصل_دوم
P ³⁶
و بعد چند ساعت ا/ت به هوش اومد
ا/ت: کوک
کوک: بله(با گریه)
ا/ت: چرا داری گریه میکنی اصن چرا اینجاییم
کوک: چاگیا تو بیهوش شده بودی
ا/ت: به من نگو چاگیا
کوک: چرا اونوقت؟
ا/ت: خودت بهتر از من میدونی بعد از اینکه از بیمارستان مرخص شدم ترکت میکنم
کوک: نه نه نه چراااااااااا واییی خدا غلط کردم
ا/ت: چرا اخه من بعد این همه محافظت از تو اینطوری جواب منو میدی
کوک: چاگیا منم خیلی از تو مراقبت کردم
ا/ت:..........
کوک: تروخدا یه فرصت دیگه بهم بده
ا/ت: نه، اخه چطور تونستی(با گریه)
کوک: من واقعا متاسفم
ا/ت: اه
کوک:.......
ا/ت:..........
کوک: میخوای بدونی چرا بهت زود تر نگفتم
ا/ت: بگو، زود بگو
کوک: چون میخواستم ناراحت، عصبانی نشی
ا/ت: واقعا؟
کوک: په نه په(سرشو برمیگردونه)
ا/ت: وافعا ببخشید زود قضاوتت کردم
کوک: اوه
ا/ت: سرتو برگردون
کوک: مگه نمیخواستی ترکم کنی
ا/ت: نه دیگه نمیخوام دلم نمیاد یه بانی رو ترک کنم
کوک: ولی من دلم میاد(میره)
ا/ت: کوک نرو تروخدااااااا من بدون تو زنده نمیمونم، کوککککککککککک
*صدای صاف شدن خط*
کوک: ها!ا/تتتتتتتتت نه نرو تروخدا منو تنها نزار (با گریه) ا/ت برگرد تروخدا خانم دکتر
خانم دکترررررر
ا/ت:(یه چشمش رو باز میکنه)
کوک:(درحال گریه کردن)
ا/ت: بووووووووووووووو
کوک: یا خداااااااا وای اییییییی قلبم درد گرفت ا/تتتتتتت کشتمت
ا/ت: الفراررررررر
کوک: وایستا ببینم
ا/ت: استب وای نفس
کوک: گرفتمت
ویو ا/ت
پریدم بغل کوک و کوک هم لبامو بوسید
و بعد که از بیمارستان مرخص شدیم..........
بچه ها ناموسا یه ایده بدید که دوباره ایدیمو عوض کنم رفته رو مخم
اخهjk_kooچیه انگار داری میگی عههههه جی کی کوووووو🗿😂
برای پارت بعد شرط هارو انجام بدید
🍷لایک: ۳۴
کامنت: ۴۰🍷
۴۴.۹k
۱۰ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.