یورا. مامان چرا بغض میکنی مگه امروز نگفتی که باز بر میگرد

یورا. مامان چرا بغض میکنی مگه امروز نگفتی که باز بر میگرده؟
ا.ت‌‌. اره
یورا‌. پس اشکاتو پاک کن
ا.ت. باشه(لبخند)
یورا. مامان بیا
ا.ت. کجا
یهو یورا دستم رو کشوند
یورا. چشماتو ببند و همراهم بیا
ا.ت. باشه
نمیدونستم یورا داره چیکار میکنه
ا.ت. باز کنم؟
یورا. ننهههههه
ا.ت. حالا چی
یورا. اره
چشمام رو باز کردم و با چیزی که دیدم اشکم در اومد ، یورا منو آوردش تو اتاق منو جین که روی دیوار عکس های جین بود و نور ال ایدی رو بنفش کرده بود خودم نشستم رو تخت و یورا رو تو بقل خودم آوردم
یورا. هروقت دلت براش تنگ شد بیا اینجا من الان دلم تنگ شده واسش و اومدم اینجا
ا.ت. خیلی دوست دارم یورا
یورا. مرسی مامانی منم دوست دارم
دیرین دیرین دیرین (صدای زنگ گوشی)
یهو یورا سریع رفت گوشی رو برای من آورد و دیدم که سوکجین برام ویدئو کال گرفته
ا.ت. سلام اوپااا(ذوق)
جین. سلام ا.ت
یورا. باباااااااااایییییییی آخ جون(خر ذوق)
جین. یورا بخواب(لبخند)
یورا. من نمیخوابم(کیوت)
ا.ت. اوپا کجایی؟
جین. داریم میریم فرودگاه
ا.ت. باشه عشقم خستت نمیکنم
یورا. مامانننننن(جیغ)
ا.ت. چتهه
یورا. به منم نشون بده میخوام بابا جونم رو ببینم
ا.ت. بیا اصن گوشی برا تو
یورا. بابا مامان سرم داد میزنه
ا.ت. دروغ‌نگووووووو(داد)
یورا. دیدی..دیدی همین الان داد زد
ا.ت. یورا گوشی رو بده به من
یورا. نمیدم
ا.ت. ای خداا
و...