عشق بی پایان
#عشق_بی_پایان
#فصل_سوم
P⁵⁵
ا/ت: بل
*گوشی ا/ت دوباره زنگ میخوره*
کوک: باز کیه
ا/ت: تهیونگ
کوک: میشه ببینم تهیونگ و چی سیو کردی؟
ا/ت: اره
کوک"تهیونگ خره"🙄😑 عجب
ا/ت: چی مگه؟
کوک: هیچی ، جوابشو بده ببین چیکارت داره
ا/ت: الو
تهیونگ: سلام مجدد عشقم
ا/ت: علیک، کاری داشتی؟
تهیونگ: اره
ا/ت: بگو
تهیونگ: دارم میام خونتون با جین
ا/ت: خودت فقط بیا جین و نیار
تهیونگ: چرا
ا/ت: ببین اگه جینو بیاری دیگه خودت هم راه نمیدم توخونه
تهیونگ: باشه بابا داشتم شوخی میکردم ولی بهم گفت بعدا حتما میام
ا/ت: باش
تهیونگ: دم درم درو باز کن
ا/ت: باشه بیا تو
تهیونگ: سلامممم تایگر کوچولو"ا/ت و بغل میکنه"
ا/ت: سلام.....(سرد)
تهیونگ:........
ا/ت: خیلی خوب خودتو نچسبون به من
تهیونگ: اصن حالا که گفتی میچسبم بهت
ا/ت: برو اون ور دیگه
تهیونگ: اوک رفتم
کوک: حواست باشه چیکارا میکنی این روزا خوب روت زوم کردم
تهیونگ: عه سلاممممممممممم کوک ببخشید تورو ندیدم
کوک: عههههههه زر نزن لطفا
تهیونگ: وا چرا امروز شما دوتا اینجوری میکنین
کوک: وا و زهرمار
تهیونگ: ا/ت
ا/ت: هاااااااااا چته
تهیونگ: الان بهتری بریم کافه؟
ا/ت: نه
تهیونگ: 😑
ا/ت: حالا بزار بعدا میریم دیگه چه عجله ای داری
تهیونگ: اخه من تا چند روزی دیگه نمیتونم تحمل کنم
کوک: زبونت که ماشالله درازه، دندون رو جیگر بزار چند روز دیگه خوب بشه
درظمن اگرهم خوب بشه، معلوم نیست من بزارم بیاد یا نه
تهیونگ: عه واقعا
کوک: نه من با تو شوخی دارم
تهیونگ:......
کوک: میتونی با کار های متفرقه سر خودتو گرم کنی
تهیونگ: ایشششش باشه
کوک: افرین پسر خوب
ا/ت: کوک بیا بشین پاهات خسته شد انقدر وایسادی
کوک: باش
تهیونگ: اهم منم که اینجا پشمم
کوک: چرا انقدر خودتو عذاب میدی اون منو دوست نه تورو
ا/ت: عه کوک قضیه رو ناموسیش نکن
تهیونگ: واقعا؟
ا/ت: خوب راستش من کوک و بیشتر از تو دوست دارم
تهیونگ: پس یعنی منم دوست داری
ا/ت: بگی نگی
تهیونگ:.............
#فصل_سوم
P⁵⁵
ا/ت: بل
*گوشی ا/ت دوباره زنگ میخوره*
کوک: باز کیه
ا/ت: تهیونگ
کوک: میشه ببینم تهیونگ و چی سیو کردی؟
ا/ت: اره
کوک"تهیونگ خره"🙄😑 عجب
ا/ت: چی مگه؟
کوک: هیچی ، جوابشو بده ببین چیکارت داره
ا/ت: الو
تهیونگ: سلام مجدد عشقم
ا/ت: علیک، کاری داشتی؟
تهیونگ: اره
ا/ت: بگو
تهیونگ: دارم میام خونتون با جین
ا/ت: خودت فقط بیا جین و نیار
تهیونگ: چرا
ا/ت: ببین اگه جینو بیاری دیگه خودت هم راه نمیدم توخونه
تهیونگ: باشه بابا داشتم شوخی میکردم ولی بهم گفت بعدا حتما میام
ا/ت: باش
تهیونگ: دم درم درو باز کن
ا/ت: باشه بیا تو
تهیونگ: سلامممم تایگر کوچولو"ا/ت و بغل میکنه"
ا/ت: سلام.....(سرد)
تهیونگ:........
ا/ت: خیلی خوب خودتو نچسبون به من
تهیونگ: اصن حالا که گفتی میچسبم بهت
ا/ت: برو اون ور دیگه
تهیونگ: اوک رفتم
کوک: حواست باشه چیکارا میکنی این روزا خوب روت زوم کردم
تهیونگ: عه سلاممممممممممم کوک ببخشید تورو ندیدم
کوک: عههههههه زر نزن لطفا
تهیونگ: وا چرا امروز شما دوتا اینجوری میکنین
کوک: وا و زهرمار
تهیونگ: ا/ت
ا/ت: هاااااااااا چته
تهیونگ: الان بهتری بریم کافه؟
ا/ت: نه
تهیونگ: 😑
ا/ت: حالا بزار بعدا میریم دیگه چه عجله ای داری
تهیونگ: اخه من تا چند روزی دیگه نمیتونم تحمل کنم
کوک: زبونت که ماشالله درازه، دندون رو جیگر بزار چند روز دیگه خوب بشه
درظمن اگرهم خوب بشه، معلوم نیست من بزارم بیاد یا نه
تهیونگ: عه واقعا
کوک: نه من با تو شوخی دارم
تهیونگ:......
کوک: میتونی با کار های متفرقه سر خودتو گرم کنی
تهیونگ: ایشششش باشه
کوک: افرین پسر خوب
ا/ت: کوک بیا بشین پاهات خسته شد انقدر وایسادی
کوک: باش
تهیونگ: اهم منم که اینجا پشمم
کوک: چرا انقدر خودتو عذاب میدی اون منو دوست نه تورو
ا/ت: عه کوک قضیه رو ناموسیش نکن
تهیونگ: واقعا؟
ا/ت: خوب راستش من کوک و بیشتر از تو دوست دارم
تهیونگ: پس یعنی منم دوست داری
ا/ت: بگی نگی
تهیونگ:.............
۲۶.۲k
۱۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.