~چند پارتی کوک ~
~چند پارتی کوک ~
ات :نمیام ( گریه)
(ویو کوک )
بغلش کردم بردمش پایین هی دست و پا میزد میگفت ولم کن ولی وقتی چشمش به خوراکی ها افتاد یهو مودش عوض شد
ات :اینا مال کیه( فین فین )
کوک: مال تو (خنده)
ات واقعااااا (ذوق)
کوک: اوهوم
ات :مسیییییییی (میره لبای کوک رو بوس میکنه)
کوک: کمممم بود بیشتر
که کوک دستشو میزاره پشت کمر ات و ات رو به خودش نزدیک تر میکنه و لباش رو روی لبای ات میزاره
ات :دیگه نفسم گرفته بود زدم به شونش که بلخره از لبام دل کند
کوک :اهههه نمیدونی چقدر دلم واسه لبات تنگ شده بود
ات : ( خجالت میکشه)
کوک: بیا بریم یه سوپرایز دیگم دارم من گذاشتم پایین رفت تو آشپز خونه و با یه دسته گل گنده اومد بیرون
کوک: بفرمایید
ات: وایییی مرسی ددی
کوک: جانم
ات :(تو ذهنش وایی ریدم)
ات :ه..هیچی
کوک :یبار دیگه بگو لطفااا( مظلوم )
ات: د..د..ی
کوک : بیبی نظرت چیه امشب (لبخند شیطانی )
ات: نهههه عمررررنننن
کوک: ولی من میخوامت
و این دو تا کفتر عاشق رفتن که نماز شون رو بخونند
ات :نمیام ( گریه)
(ویو کوک )
بغلش کردم بردمش پایین هی دست و پا میزد میگفت ولم کن ولی وقتی چشمش به خوراکی ها افتاد یهو مودش عوض شد
ات :اینا مال کیه( فین فین )
کوک: مال تو (خنده)
ات واقعااااا (ذوق)
کوک: اوهوم
ات :مسیییییییی (میره لبای کوک رو بوس میکنه)
کوک: کمممم بود بیشتر
که کوک دستشو میزاره پشت کمر ات و ات رو به خودش نزدیک تر میکنه و لباش رو روی لبای ات میزاره
ات :دیگه نفسم گرفته بود زدم به شونش که بلخره از لبام دل کند
کوک :اهههه نمیدونی چقدر دلم واسه لبات تنگ شده بود
ات : ( خجالت میکشه)
کوک: بیا بریم یه سوپرایز دیگم دارم من گذاشتم پایین رفت تو آشپز خونه و با یه دسته گل گنده اومد بیرون
کوک: بفرمایید
ات: وایییی مرسی ددی
کوک: جانم
ات :(تو ذهنش وایی ریدم)
ات :ه..هیچی
کوک :یبار دیگه بگو لطفااا( مظلوم )
ات: د..د..ی
کوک : بیبی نظرت چیه امشب (لبخند شیطانی )
ات: نهههه عمررررنننن
کوک: ولی من میخوامت
و این دو تا کفتر عاشق رفتن که نماز شون رو بخونند
۱۸.۲k
۲۸ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.