P4
P4
همدیگه رو بوسیدین تو دست تهیونگ رو ول کردی و گذاشتی روی شونش تهیونگ هم یک دستش رو گذاشت روی کمرت و یک دستش رو هم کرد لای موهات
(یادآوری:موهاتو خیس بود چون داشت بارون میومد)
بعد سردتون شد و تصمیم گرفتین برین خونه.
تهیونگ:من تا خونه باهات میام
ا.ت:دستشو گرفتی و گفتی باشه
تهیونگ دست دوتاتونو گذاشت تو جیبش تو هم سرت رو گذاشتی رو شونه تهیونگ.
رسیدین خونه ا.ت بعد تو دستت رو از جیب تهیونگ دراوردی و بعد تهیونگ رو بغل کردی
ا.ت:مرسی،یکی از بهترین شبام بود
تهیونگ هم تورو محکم بغل کرد
تهیونگ:برای منم همینطور
بعد لپ تهیونگ رو بوس کردی و دوباره بغلش کردی تهیونگ هم لپ تورو بوس کرد و بغلت کرد بعد از همدیگه جدا شدین و خداحافظی کردین.
تهیونگ:یادت نره از فردا باید بغل من بشینی
ا.ت:مگه میشه یادم بره،باشه
تهیونگ خندید و یه چشمک زد و رفت
فردا صبح شد ساعت گوشیت زنگ زد بیدار شدی لباسات رو پوشیدی،وسایلت رو جمع کردی و اومدی پایین
(این رو بگم که خانواده ا.ت،جونگ کوک،تهیونگ و یون کیونگ ثروتمند هستند و خونه های چند طبقه ای دارن)
یادت افتاد گوشیت رو جا گذاشتی رفتی طبقه بالا و گوشیت رو اوردی پایین گذاشتی تو کیفت و راه افتادی به سمت مدرسه رسیدی مدرسه و خواستی بری داخل مدرسه که دَمِ در ورودی تهیونگ رو دیدی دوتاتون دویدین سمت همدیگه و پریدین بغل هم همه بچه هایی که اونجا بودن گفتن
بچه ها:اوووووووو
شما دوتا خندیدین یون کیونگ که شما دوتارو دیده بود از تعجب شاخ درآورد.
یون کیونگ:اَی دختره بدجنس اینا با هم بودن به من نگفتن?دارم براتون!
بغل هم بودین که…
پارت بعد:12 لایک
همدیگه رو بوسیدین تو دست تهیونگ رو ول کردی و گذاشتی روی شونش تهیونگ هم یک دستش رو گذاشت روی کمرت و یک دستش رو هم کرد لای موهات
(یادآوری:موهاتو خیس بود چون داشت بارون میومد)
بعد سردتون شد و تصمیم گرفتین برین خونه.
تهیونگ:من تا خونه باهات میام
ا.ت:دستشو گرفتی و گفتی باشه
تهیونگ دست دوتاتونو گذاشت تو جیبش تو هم سرت رو گذاشتی رو شونه تهیونگ.
رسیدین خونه ا.ت بعد تو دستت رو از جیب تهیونگ دراوردی و بعد تهیونگ رو بغل کردی
ا.ت:مرسی،یکی از بهترین شبام بود
تهیونگ هم تورو محکم بغل کرد
تهیونگ:برای منم همینطور
بعد لپ تهیونگ رو بوس کردی و دوباره بغلش کردی تهیونگ هم لپ تورو بوس کرد و بغلت کرد بعد از همدیگه جدا شدین و خداحافظی کردین.
تهیونگ:یادت نره از فردا باید بغل من بشینی
ا.ت:مگه میشه یادم بره،باشه
تهیونگ خندید و یه چشمک زد و رفت
فردا صبح شد ساعت گوشیت زنگ زد بیدار شدی لباسات رو پوشیدی،وسایلت رو جمع کردی و اومدی پایین
(این رو بگم که خانواده ا.ت،جونگ کوک،تهیونگ و یون کیونگ ثروتمند هستند و خونه های چند طبقه ای دارن)
یادت افتاد گوشیت رو جا گذاشتی رفتی طبقه بالا و گوشیت رو اوردی پایین گذاشتی تو کیفت و راه افتادی به سمت مدرسه رسیدی مدرسه و خواستی بری داخل مدرسه که دَمِ در ورودی تهیونگ رو دیدی دوتاتون دویدین سمت همدیگه و پریدین بغل هم همه بچه هایی که اونجا بودن گفتن
بچه ها:اوووووووو
شما دوتا خندیدین یون کیونگ که شما دوتارو دیده بود از تعجب شاخ درآورد.
یون کیونگ:اَی دختره بدجنس اینا با هم بودن به من نگفتن?دارم براتون!
بغل هم بودین که…
پارت بعد:12 لایک
۱۱.۶k
۲۸ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.