فیک همسر کوک 17
روزی: نه« با لحن خجالت»
کوک: باشه«با خنده»
یکم بعد
کوک: روزی
روزی: جانم؟
کوک: چشماتو ببند و تا نکفتم باز نکن
روزی: باشه«با ذوق»
رسیدن و کوک روزی رو پیاده کرد و دستشو گذاشت رو چشماش
کوک: خب چشماتو باز کن
روزی چشماشو باز کرد و برای تولد روزی عضا اومدن و توی ویلا براش تولد گرفتن
روزی: کوک عشقم«با بغض»
کوک: خوشت اومد عزیزم
روزی: آره مرسی عشقم
کوک: هنوز سوپرایز اصلی مونده
روزی: عشقم
و رفت تو بغل کوک
شوگا: حالم بهم خورد کبوتر های عاشق
کوک و روزی خنده
روزی: خواهرتم بگو بیاد
کوک: گفتم
روزی: عه
خواهر کوک اومد
آنیا: سلام روزی خانم
روزی: سلام آنیا خوبی
آنیا: کوک بعد غذا کارت دارم
کوک: باشه
رفتن داخل
بعد غذا
کوک: آنیا چکارم داشتی
آنیا عکس شوگا و روزی رو نشونش داد
کوک: خخخخخ
آنیا: چیه با شوگا بهت خیانت کرده میخندی؟
کوک: آنیا روزی با شوگا عین برادر رفتار میکنه چون اون میدونه شوگا دوست دختر داره
آنیا: خخخ هه باور نکن بهت نشون میدم
کوک: آجی آروم باش
آنیا: باشه آرومم اوکی بریم
بعد جشن
کوک: بچه ها ما میریم
بقیه: باشه خدافظ
کوک و روزی: خدافظ
رفتن سینما
روزی: سوپرایزت سینماست؟
کوک نه این جزوشه
رفتن سینما یه فیلم ترسناک
یکم بعد
روزی ترسیده دست کوک رو محکم تر میگرفت
فیلم تمام شد
روزی: ترسناک بود
کوک: آره
رفتن خونه
کوک چای روزی رو گرفت و رفتن داخل اتاق
روزی چشماشو باز کرد دید یه اتاق با گل پر های گل مورد علاقش
رز بنفش
روزی: کوک عشقم
و رفت تو بغل کوک
کوک: خوشت اومد
روزی: خیلی عشقم
کوک و روزی لباساشو نو عوض کردن و گل هارو جمع کردن و دسته گل مورده علاقه روزی هم گذاشتن داخل آب
چراغ هارو خاموش کردن
و روزی رفت تو بغل کوک خوابید
کوک: روزی
روزی: جانم عشقم
کوک: خوشت اومد از امروز
روزی: نه.... عاشقش شدم
کوک روزی رو محکم تر بغل کرد
کوک: باشه«با خنده»
یکم بعد
کوک: روزی
روزی: جانم؟
کوک: چشماتو ببند و تا نکفتم باز نکن
روزی: باشه«با ذوق»
رسیدن و کوک روزی رو پیاده کرد و دستشو گذاشت رو چشماش
کوک: خب چشماتو باز کن
روزی چشماشو باز کرد و برای تولد روزی عضا اومدن و توی ویلا براش تولد گرفتن
روزی: کوک عشقم«با بغض»
کوک: خوشت اومد عزیزم
روزی: آره مرسی عشقم
کوک: هنوز سوپرایز اصلی مونده
روزی: عشقم
و رفت تو بغل کوک
شوگا: حالم بهم خورد کبوتر های عاشق
کوک و روزی خنده
روزی: خواهرتم بگو بیاد
کوک: گفتم
روزی: عه
خواهر کوک اومد
آنیا: سلام روزی خانم
روزی: سلام آنیا خوبی
آنیا: کوک بعد غذا کارت دارم
کوک: باشه
رفتن داخل
بعد غذا
کوک: آنیا چکارم داشتی
آنیا عکس شوگا و روزی رو نشونش داد
کوک: خخخخخ
آنیا: چیه با شوگا بهت خیانت کرده میخندی؟
کوک: آنیا روزی با شوگا عین برادر رفتار میکنه چون اون میدونه شوگا دوست دختر داره
آنیا: خخخ هه باور نکن بهت نشون میدم
کوک: آجی آروم باش
آنیا: باشه آرومم اوکی بریم
بعد جشن
کوک: بچه ها ما میریم
بقیه: باشه خدافظ
کوک و روزی: خدافظ
رفتن سینما
روزی: سوپرایزت سینماست؟
کوک نه این جزوشه
رفتن سینما یه فیلم ترسناک
یکم بعد
روزی ترسیده دست کوک رو محکم تر میگرفت
فیلم تمام شد
روزی: ترسناک بود
کوک: آره
رفتن خونه
کوک چای روزی رو گرفت و رفتن داخل اتاق
روزی چشماشو باز کرد دید یه اتاق با گل پر های گل مورد علاقش
رز بنفش
روزی: کوک عشقم
و رفت تو بغل کوک
کوک: خوشت اومد
روزی: خیلی عشقم
کوک و روزی لباساشو نو عوض کردن و گل هارو جمع کردن و دسته گل مورده علاقه روزی هم گذاشتن داخل آب
چراغ هارو خاموش کردن
و روزی رفت تو بغل کوک خوابید
کوک: روزی
روزی: جانم عشقم
کوک: خوشت اومد از امروز
روزی: نه.... عاشقش شدم
کوک روزی رو محکم تر بغل کرد
۷.۲k
۰۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.