فیک همسر کوک 18
از زبون روزی
صبح بیدار شدم دیدم کوک نیست ولی دیم یه پیامک از طرف کوک برام اومده
پیامک: سلتم عشقم ببخشید صبح زود رفتم پی دی نیم گفت بیام تمرین
روزی: عب نداره برم صبحانه درست کنم
صبحانه رو درست کرد و خورد
بعد صبحانه
روزی: هعی بشینم یکم فیلم ببینم
«چیزی تو ذهنم نیست و از گشادی بعد فیلم»
روزی: آخی عزیزم گناه داشت ولم کن بابا همش فیلمه بزار برم تو اینستا
ساعت5عصر
روزی: واو چقدر زود گذشت ولی کوک هنوز نیمده و مشغول کاره نمیتونم بهش زنگ بزنم
رفتن به کمپانی
کوک: هعی خسته شدم کی تمام میشه خداا
پی دی نیم: بچه ها تمام شد میتونید برید
کوک: پس من میرم بار
تهیونگ: اوک
و کوک رفت بار و مست کرد
ساعت12
کوک رفت خونه
روزی: کوک عشقم از نظرت ساعت چنده
کوک: 12«با حالت مستی»
روزی: تا الان کجا بودی؟«عصبی و بلند»
کوک:به توچه بابا«با مستی»
روزی: من زنتم بهم ربط داره
کوک: نداره. زود برو تو اتاق نبینمت«مست»
روزی:هه من دیگه تو این خونه حتی 1ثانیه هم نمی مونم
کوک: پس فقط برو
روزی کت و گوشیشو برداشت و رفت تو ماشینش
تا رفت تو ماشینش جیغ زد و گریه میکرد و بعد رفت خونه بچه ها
در زد
شوگا درو باز کرد
شوگا با خستگی: روزی تویی
روزی: آره ببخشید مزاحم شدم
شوگا: نه چیزی نیست بیا داخل«با خستگی»
روزی اومد داخل و رفتن داخل اتاق شوگا و روزی دید جیا هم اومده
«جیا دوست دختر شوگا»
جیا: روزی؟
روزی: جیا؟
و همدیگرو بغل کردن
جیا: روزی خیلی تغییر کردی وای
روزی: توهم
جیا میدونست که روزی هیچوقت شوگا رو اونطوری دوست نداشت و به عنوان یک برادر دوستش داره
جیا: خب تنهاتون میزارم
روزی: نه چیزی که شوگا میدونه توهم می تونی بدونی
جیا اکلیلی شد
شوگا: بیاید بشینید بعد تعریف کن
روزی همه چیزو تعریف کرد
شوگا: هعی دختر بهش دادیم خوشبخت شن دختره رو بد بخت کرد
جیا روزی رو بغل کرد
جیا: حالا امشب اینجا بمون فردا میاد دنبالت
شوگا: من امشب میرم پیش جیمین بخوابم شب بخیر
جیا و روزی: شب بخیر
خمارییییی
هعی بازم بحثشون شد
صبح بیدار شدم دیدم کوک نیست ولی دیم یه پیامک از طرف کوک برام اومده
پیامک: سلتم عشقم ببخشید صبح زود رفتم پی دی نیم گفت بیام تمرین
روزی: عب نداره برم صبحانه درست کنم
صبحانه رو درست کرد و خورد
بعد صبحانه
روزی: هعی بشینم یکم فیلم ببینم
«چیزی تو ذهنم نیست و از گشادی بعد فیلم»
روزی: آخی عزیزم گناه داشت ولم کن بابا همش فیلمه بزار برم تو اینستا
ساعت5عصر
روزی: واو چقدر زود گذشت ولی کوک هنوز نیمده و مشغول کاره نمیتونم بهش زنگ بزنم
رفتن به کمپانی
کوک: هعی خسته شدم کی تمام میشه خداا
پی دی نیم: بچه ها تمام شد میتونید برید
کوک: پس من میرم بار
تهیونگ: اوک
و کوک رفت بار و مست کرد
ساعت12
کوک رفت خونه
روزی: کوک عشقم از نظرت ساعت چنده
کوک: 12«با حالت مستی»
روزی: تا الان کجا بودی؟«عصبی و بلند»
کوک:به توچه بابا«با مستی»
روزی: من زنتم بهم ربط داره
کوک: نداره. زود برو تو اتاق نبینمت«مست»
روزی:هه من دیگه تو این خونه حتی 1ثانیه هم نمی مونم
کوک: پس فقط برو
روزی کت و گوشیشو برداشت و رفت تو ماشینش
تا رفت تو ماشینش جیغ زد و گریه میکرد و بعد رفت خونه بچه ها
در زد
شوگا درو باز کرد
شوگا با خستگی: روزی تویی
روزی: آره ببخشید مزاحم شدم
شوگا: نه چیزی نیست بیا داخل«با خستگی»
روزی اومد داخل و رفتن داخل اتاق شوگا و روزی دید جیا هم اومده
«جیا دوست دختر شوگا»
جیا: روزی؟
روزی: جیا؟
و همدیگرو بغل کردن
جیا: روزی خیلی تغییر کردی وای
روزی: توهم
جیا میدونست که روزی هیچوقت شوگا رو اونطوری دوست نداشت و به عنوان یک برادر دوستش داره
جیا: خب تنهاتون میزارم
روزی: نه چیزی که شوگا میدونه توهم می تونی بدونی
جیا اکلیلی شد
شوگا: بیاید بشینید بعد تعریف کن
روزی همه چیزو تعریف کرد
شوگا: هعی دختر بهش دادیم خوشبخت شن دختره رو بد بخت کرد
جیا روزی رو بغل کرد
جیا: حالا امشب اینجا بمون فردا میاد دنبالت
شوگا: من امشب میرم پیش جیمین بخوابم شب بخیر
جیا و روزی: شب بخیر
خمارییییی
هعی بازم بحثشون شد
۷.۴k
۰۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.