عشق حقیقیp⁶
اون..اون خیلی شبیه صدای اون پسری بود که تو کافه با یونگی دعواش شد بشدت شبیه بود
یونگی ویو
داشتم به خواهرم فک میکردم که جیمین اومد باهام حرف بزنه
جیمین: یونگی بودی دیگه؟ متاسفم که اینطوری شد ولی باید باهات حرف میزدم و فک میکردم که ممکنه ابروت بره برا همین اینطوری شد(سیگار میکشه و صداش میلرزه)
یونگی: مشکلی نیست، بابت صبح هم معذرت میخوام که اینطوری شد به خواهرم وابسته ام....
جیمین: میخوام سه باهام قرار بزاری
یونگی: اوکی ولی یه بار
جیمین: سه بار
یونگی: دوبار
جیمین: کاری نکن بکنمش ۷ بار
یونگی: اوکی سه بار ولی فقط یه قرار معمولیه
جیمین: خواهرت میدونه همجنسگرایی؟؟
یونگی: من همجنسگرا نیستم تویی عزیزم
سیگار میخوام
جیمین: ضرر داره برای ریت عشقم
یونگی: سیگار بده(یکم صداشو میبره بالا و با اون صدای بمش جیمینو جذب خودش میکنه:))
جیمین: خوب حالا بیا🚬😂
یونگی: مرسی
جیمین: امروز میزارم بری خونتون چون احساس میکنم سختت میشه روز اول لب بگیرم
یونگی: نمیزاشتی برمم من میبردمت😂🚬
جیمین: فردا ساعت ۶:۳۰ میام دنبالت بریم کافه
یونگی: وقتی بار هس🍼
جیمین: یادم نبود اوکی
ا.ت ویو
نگران یونگی بودی همه جام میلرزید با پای پیاده کل خیابونای اطرافو گشتم هیجا نبود چیکار کننممم ای خدااااا
واسا اون اون یونگیه
ا.ت:یونگیییی
یونگی: سلام دختر چطوری؟
ا.ت: کجا بودی دلم برات تنگ شده بود مث سگگ
۵ ساعته دارم دنبالت میگرد
کجا بودی تعریف کن؟
یونگی:...
عیوای🍼
یونگی ویو
داشتم به خواهرم فک میکردم که جیمین اومد باهام حرف بزنه
جیمین: یونگی بودی دیگه؟ متاسفم که اینطوری شد ولی باید باهات حرف میزدم و فک میکردم که ممکنه ابروت بره برا همین اینطوری شد(سیگار میکشه و صداش میلرزه)
یونگی: مشکلی نیست، بابت صبح هم معذرت میخوام که اینطوری شد به خواهرم وابسته ام....
جیمین: میخوام سه باهام قرار بزاری
یونگی: اوکی ولی یه بار
جیمین: سه بار
یونگی: دوبار
جیمین: کاری نکن بکنمش ۷ بار
یونگی: اوکی سه بار ولی فقط یه قرار معمولیه
جیمین: خواهرت میدونه همجنسگرایی؟؟
یونگی: من همجنسگرا نیستم تویی عزیزم
سیگار میخوام
جیمین: ضرر داره برای ریت عشقم
یونگی: سیگار بده(یکم صداشو میبره بالا و با اون صدای بمش جیمینو جذب خودش میکنه:))
جیمین: خوب حالا بیا🚬😂
یونگی: مرسی
جیمین: امروز میزارم بری خونتون چون احساس میکنم سختت میشه روز اول لب بگیرم
یونگی: نمیزاشتی برمم من میبردمت😂🚬
جیمین: فردا ساعت ۶:۳۰ میام دنبالت بریم کافه
یونگی: وقتی بار هس🍼
جیمین: یادم نبود اوکی
ا.ت ویو
نگران یونگی بودی همه جام میلرزید با پای پیاده کل خیابونای اطرافو گشتم هیجا نبود چیکار کننممم ای خدااااا
واسا اون اون یونگیه
ا.ت:یونگیییی
یونگی: سلام دختر چطوری؟
ا.ت: کجا بودی دلم برات تنگ شده بود مث سگگ
۵ ساعته دارم دنبالت میگرد
کجا بودی تعریف کن؟
یونگی:...
عیوای🍼
۲.۲k
۰۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.