عشق حقیقیp⁵
ات:حالت خوبه داداشییییییب؟(با گریه)
یونگی: گریه نکن اجی اینجا همچین سختم نمیگزره(مثلاا دروغ میگه)
ات: صدات اینو نمیگه داداش من زنگ میزنم پلیس
همون موقعه که گفتم پلیس ن برداشت گفت اگه زنگ بزنی پلیس داداشتو نمیبینی
ات:ب..باا..ش تروخدا بلایی سر داداشم نننننیاااارررر😭(داره جون میده)
ن:میدما
ات:نهههههه
ن:دادمااااا
ات:نهههههههههههههههه
ن: معلومه خیلی به داداشت وابسته ای(ادمین داره جر میخوره)
ات ویو
داشتم جوابشو میدادم که الیا گوشیو گرفت قط کرد بعد گفت:(ز گهواارههههههه ادمین مسته)
الیا:هوی دختر ناراحت نبااش پیدا میشه
ات: اگه نشه چی اگه بکشتش چچچچچیییی؟(با لکنت)
ات ویو
داشتم به این فکر میکردم که چقد صداش اشنا بود
یکم زور زدمممممم
زوووووووورررر
زور بببییییشتتتتتتتتررررررر
و فهمیدم اونن
بیا پااییینننن
پاییننن تتتترر
نمیگم
خمممااااریییی
شرط ندااریممم
یونگی: گریه نکن اجی اینجا همچین سختم نمیگزره(مثلاا دروغ میگه)
ات: صدات اینو نمیگه داداش من زنگ میزنم پلیس
همون موقعه که گفتم پلیس ن برداشت گفت اگه زنگ بزنی پلیس داداشتو نمیبینی
ات:ب..باا..ش تروخدا بلایی سر داداشم نننننیاااارررر😭(داره جون میده)
ن:میدما
ات:نهههههه
ن:دادمااااا
ات:نهههههههههههههههه
ن: معلومه خیلی به داداشت وابسته ای(ادمین داره جر میخوره)
ات ویو
داشتم جوابشو میدادم که الیا گوشیو گرفت قط کرد بعد گفت:(ز گهواارههههههه ادمین مسته)
الیا:هوی دختر ناراحت نبااش پیدا میشه
ات: اگه نشه چی اگه بکشتش چچچچچیییی؟(با لکنت)
ات ویو
داشتم به این فکر میکردم که چقد صداش اشنا بود
یکم زور زدمممممم
زوووووووورررر
زور بببییییشتتتتتتتتررررررر
و فهمیدم اونن
بیا پااییینننن
پاییننن تتتترر
نمیگم
خمممااااریییی
شرط ندااریممم
۱.۶k
۰۵ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.