وانشات
#وانشات
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
وانشات از جونگهان:
از خواب بیدار شدم نمیدونم چند ساعت گذشته بود سرم خیلی درد میکرد یخورده که به خودم اومدم دیدم اصلا یجا دیگم یه اتاق خیلی بزرگ لباسای خودمم تنم نبود
از رو تخت بلند شدم و سمت در رفتم درو باز کردم
خونه رو گشتم کسی نبود رفتم طبقه ی پایین دیدم که یک پسری که موهای تقریبا بلند و قد متوسط و پوست سفید توی آشپزخونه داره آشپزی میکنه محوش شده بودم که ببینم کیه اما یهو اون به من نگاه کرد و چشم تو چشم شدیم
+اه بیدار شدی
-ببخشید میتونم بپرسم تو کی هستی
+من جونگهانم،یون جونگهان
-پس من الان اینجا چیکار میکنم
+بیا بشین اینجا بهت بگم، دیروز داشتم کنار دریاچه قدم میزدم که تو رو دیدم برام مشکوک بودی چون راه میرفتی بعد یهو وایمیستادی که دیدم افتادی زمین اومدم دیدم غش کردی اوردمت خونم و دکتر خبر کردم گفت که سر ضعف شدید قندت افتاده بود و نزدیک بود که بری کما ولی خب به خیر گذشت
-احساس میکنم که خیلی خوابیدم
+درسته تو یروز کامل رو خوابیدی
-اما(به لباسای تو تنت خیره شدی)
+او نگران نباش خواهرم لباسات رو عوض کرده لباسای خودت الان تو کمده
رفتم سمت اتاق و در کمد رو باز کردم و لباسای خودم رو پوشیدم داشتم از خونه خارج میشدم که دستم رو کشید منم پام پیچ خورد و افتادم روش یه لحظه چشم تو چشم شدیم اما من نگاهم رو ازش گرفتم و از روش پاشدم
-ببخشید
+کجا داری میری ت هنوز حالت کامل خوب نشده ممکنه که دوباره حالت بد بشه
-مهم نیست خیلی بهتون زحمت دادم
+اگه راحت نیستی میتونم بگم خواهرم بیاد
-نه ممنون من باید برم
+اما ا/ت
یه لحظه مکث کردم وایستا ببینم اون اسم منو از کجا میدونست
-تو اسم منو از کجا میدونی
+خب من تو رو میشناسم خیلی وقته که میشناسمت
-از کجا برای چی
+من،من تو عاشق توام اون روز هم که حالت بد شد داشتم تعقیبت میکردم کار هروزم همینه چون خیلی دوست دارم
-چی تو میوفتی دنبال من منو تعقیب میکنی به بهونه ی اینکه دوسم داری خب بیا مث آدم بهم بگو که دوسم داری
+اه گفتم ولی خب تو رد کردی منم نمیتونم از فکرت در بیام
میخواستم از خونه برم که خوردم به یه میز و کلی برگخ ریخت رو زمین برگه هارو که خوب نگا کردم دیدم که همشون و عکس و نقاشی از من هستش اون واقعا کی بود
✩☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
╭─┈┈─┈─┈─┈─┈─┈
اینو بعنوان معذرت خواهی قبول کنیدد🥲🌸
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
وانشات از جونگهان:
از خواب بیدار شدم نمیدونم چند ساعت گذشته بود سرم خیلی درد میکرد یخورده که به خودم اومدم دیدم اصلا یجا دیگم یه اتاق خیلی بزرگ لباسای خودمم تنم نبود
از رو تخت بلند شدم و سمت در رفتم درو باز کردم
خونه رو گشتم کسی نبود رفتم طبقه ی پایین دیدم که یک پسری که موهای تقریبا بلند و قد متوسط و پوست سفید توی آشپزخونه داره آشپزی میکنه محوش شده بودم که ببینم کیه اما یهو اون به من نگاه کرد و چشم تو چشم شدیم
+اه بیدار شدی
-ببخشید میتونم بپرسم تو کی هستی
+من جونگهانم،یون جونگهان
-پس من الان اینجا چیکار میکنم
+بیا بشین اینجا بهت بگم، دیروز داشتم کنار دریاچه قدم میزدم که تو رو دیدم برام مشکوک بودی چون راه میرفتی بعد یهو وایمیستادی که دیدم افتادی زمین اومدم دیدم غش کردی اوردمت خونم و دکتر خبر کردم گفت که سر ضعف شدید قندت افتاده بود و نزدیک بود که بری کما ولی خب به خیر گذشت
-احساس میکنم که خیلی خوابیدم
+درسته تو یروز کامل رو خوابیدی
-اما(به لباسای تو تنت خیره شدی)
+او نگران نباش خواهرم لباسات رو عوض کرده لباسای خودت الان تو کمده
رفتم سمت اتاق و در کمد رو باز کردم و لباسای خودم رو پوشیدم داشتم از خونه خارج میشدم که دستم رو کشید منم پام پیچ خورد و افتادم روش یه لحظه چشم تو چشم شدیم اما من نگاهم رو ازش گرفتم و از روش پاشدم
-ببخشید
+کجا داری میری ت هنوز حالت کامل خوب نشده ممکنه که دوباره حالت بد بشه
-مهم نیست خیلی بهتون زحمت دادم
+اگه راحت نیستی میتونم بگم خواهرم بیاد
-نه ممنون من باید برم
+اما ا/ت
یه لحظه مکث کردم وایستا ببینم اون اسم منو از کجا میدونست
-تو اسم منو از کجا میدونی
+خب من تو رو میشناسم خیلی وقته که میشناسمت
-از کجا برای چی
+من،من تو عاشق توام اون روز هم که حالت بد شد داشتم تعقیبت میکردم کار هروزم همینه چون خیلی دوست دارم
-چی تو میوفتی دنبال من منو تعقیب میکنی به بهونه ی اینکه دوسم داری خب بیا مث آدم بهم بگو که دوسم داری
+اه گفتم ولی خب تو رد کردی منم نمیتونم از فکرت در بیام
میخواستم از خونه برم که خوردم به یه میز و کلی برگخ ریخت رو زمین برگه هارو که خوب نگا کردم دیدم که همشون و عکس و نقاشی از من هستش اون واقعا کی بود
✩☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
╭─┈┈─┈─┈─┈─┈─┈
اینو بعنوان معذرت خواهی قبول کنیدد🥲🌸
۳.۸k
۰۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.