وانشات
#وانشات
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
وانشات از وونو:
ساعت دوازده ظهر بود و چیزی به ذهنم نمیرسید که درست کنم مغزم داشت سوت میکشید آخه اگه چیزی درست نمیکردم وونو ناراحت میشد و غذای بیرون هم نمیتونم بخرم چون وونو دوست نداره بعد از کلی فکر کردن تصمیم گرفتم که کیمچی درست کنم اره کیمچی خوبه و تا ساعت دو هم حاظر میشه
بعد نیم ساعت کیم چی رو درست کردم و اومدم رو کاناپه نشستم که در باز شد اه چقد زود ساعت دو شد یه نگا به ساعت انداختم ساعت هنوز یک بود پس چرا وونو اینهمه زود اومد خونه
+چاگیا کجایی من خیلی گشنمه
میدونستم اینو میگه همیشه اینو میگه بخاطر همین خیلی نگران ناهار بودم
-وونو پس چرا اینهمه زود
+من از همه بچه ها زود تر اومدم چون خیلی خسته بودم
میز ناهار رو اماده کردم نشستیم سر میز وونو اول برا من کشید وقتی که بوی غذا به دماغم خورد نمیدونم که چرا حالت تهوع گرفتم انگار که غذا بو تخم مرغ گندیده میداده دستم رو ڴذاشتم جلو دهنم و دوییدم سمت دستشویی که دیدم وونو هم داره پشت سرم میاد
رفتم تو دسا
دستشویی شروع کردم به (گلاب به روتون) بالا آوردن وونو هم هی در میز
+چاگیا خوبی چی شد یه لحظه در ر باز کن بیام تو ببینم چی شد میخوای دکتر رو خبر کنم
بعد اینکه تموم شد دست و رومو شستم و رفتم بیرون درو که باز کردم وونو دستم رو کشید و خودمو برد سمتش
+ا/ت آخه چی شدی یه لحظه تو که خوب بودی مریض شدی
خودمو از بغلش کشیدم بیرون نه وونو شی چیزیم نیست میرم یه خورده ر تخت دراز بکشم تا حالم خوب شه
+باش هر جور تو راحتی
رفتم رو تخت دراز کشیدم هیچ پنج ثانیه هم نشد که دیدم وونو اومد و کنارم دراز کشید
-چی شد تو که گشنت بود
+وقتی تو نباشی منم اشتها ندارم
برگشتم سمتش و خودمو تو بغلش جا دادم چشمامو بستم که یخورده بخوابم اما دوباره حالم بد شد
وونو ایندفعه دیگع طاقت نیاورد و زنگ زد دکتر
+خب آقای دکتر خانم من چطوره
$اه نـگران نباشید خانمتون چیزیش نیست فقط حاملست
دکتر این کلمه رو گفت و دیدم که یهو چشای وونو گرد و ش و درخشید
+چند وقته
$نمیدونم ولی فک کنم یه دو هفته ای میشه و خب باید آزمایش بده
+ممنونم آقای دکتر خیلی ممنونم
بعد اینکه دکتر رفت وونو اومد پیش من و روی تخت دراز کشید و منو گرفت تو بغلش
+چاگیا خیلی دوست دارم
✩☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
╭─┈┈─┈─┈─┈─┈
اینو هم قبول میکنید؟؟؟🥺
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
وانشات از وونو:
ساعت دوازده ظهر بود و چیزی به ذهنم نمیرسید که درست کنم مغزم داشت سوت میکشید آخه اگه چیزی درست نمیکردم وونو ناراحت میشد و غذای بیرون هم نمیتونم بخرم چون وونو دوست نداره بعد از کلی فکر کردن تصمیم گرفتم که کیمچی درست کنم اره کیمچی خوبه و تا ساعت دو هم حاظر میشه
بعد نیم ساعت کیم چی رو درست کردم و اومدم رو کاناپه نشستم که در باز شد اه چقد زود ساعت دو شد یه نگا به ساعت انداختم ساعت هنوز یک بود پس چرا وونو اینهمه زود اومد خونه
+چاگیا کجایی من خیلی گشنمه
میدونستم اینو میگه همیشه اینو میگه بخاطر همین خیلی نگران ناهار بودم
-وونو پس چرا اینهمه زود
+من از همه بچه ها زود تر اومدم چون خیلی خسته بودم
میز ناهار رو اماده کردم نشستیم سر میز وونو اول برا من کشید وقتی که بوی غذا به دماغم خورد نمیدونم که چرا حالت تهوع گرفتم انگار که غذا بو تخم مرغ گندیده میداده دستم رو ڴذاشتم جلو دهنم و دوییدم سمت دستشویی که دیدم وونو هم داره پشت سرم میاد
رفتم تو دسا
دستشویی شروع کردم به (گلاب به روتون) بالا آوردن وونو هم هی در میز
+چاگیا خوبی چی شد یه لحظه در ر باز کن بیام تو ببینم چی شد میخوای دکتر رو خبر کنم
بعد اینکه تموم شد دست و رومو شستم و رفتم بیرون درو که باز کردم وونو دستم رو کشید و خودمو برد سمتش
+ا/ت آخه چی شدی یه لحظه تو که خوب بودی مریض شدی
خودمو از بغلش کشیدم بیرون نه وونو شی چیزیم نیست میرم یه خورده ر تخت دراز بکشم تا حالم خوب شه
+باش هر جور تو راحتی
رفتم رو تخت دراز کشیدم هیچ پنج ثانیه هم نشد که دیدم وونو اومد و کنارم دراز کشید
-چی شد تو که گشنت بود
+وقتی تو نباشی منم اشتها ندارم
برگشتم سمتش و خودمو تو بغلش جا دادم چشمامو بستم که یخورده بخوابم اما دوباره حالم بد شد
وونو ایندفعه دیگع طاقت نیاورد و زنگ زد دکتر
+خب آقای دکتر خانم من چطوره
$اه نـگران نباشید خانمتون چیزیش نیست فقط حاملست
دکتر این کلمه رو گفت و دیدم که یهو چشای وونو گرد و ش و درخشید
+چند وقته
$نمیدونم ولی فک کنم یه دو هفته ای میشه و خب باید آزمایش بده
+ممنونم آقای دکتر خیلی ممنونم
بعد اینکه دکتر رفت وونو اومد پیش من و روی تخت دراز کشید و منو گرفت تو بغلش
+چاگیا خیلی دوست دارم
✩☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
╭─┈┈─┈─┈─┈─┈
اینو هم قبول میکنید؟؟؟🥺
۲.۸k
۰۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.