پارت ۲۲
پارت ۲۲
+رفتم داخل و شبیه کابوس بود ترسیدم و تا فردا ساعت ۱۲شده بود برام غذا آورد و منم گشنم نبود که گفت
@بیا بخور
+گشنم نیست
@باشه
_ساعت ۱۲شب بود نگران لارا بودم پاشدم رفتم خونه لیا اومد دم در گفت
@۱دقیقه مونده
+همون لحظه که ساعت ۱۲شده بود دیدم عروسکه گفت
علامت عروسک/
/بعداً میبنمت
+جیغ زدم و از اونجا رفتم بیرون و دیدم جونکوک لیا دارن صحبت میکنن
_دیدم یهو لارا با لباسهای خونی اومده و داره گریه میکنه
+جونکوک هق هق اونجا عروسکه تکون خورد
_منظورت چیه لیا چی میگه
چرا لباسات خونی هست
@عروسک آنابل بود معلومه تکون میخوره
+ببینم اون واقعا آنابل بود
@آره
+هق هق هق
_حالا چرا لباسات خونی هست
+یهو نگاه به لباسام کردم
+تو لیا عوضی
_چیکارش ها لیا عنتر
نویسنده (اخیش لیا پدصگ )
+میخوام برم هق هق هق برم خونه
_باشه اول اینو امضا کن لیا
@باشه پس بابا شدنتو بهت تبریک میگم
+سکوت یهو جونکوک بهم نگاه کرد و گفت
_لارا تو که حرفشو باور نمیکنی
+رفتم داخل و شبیه کابوس بود ترسیدم و تا فردا ساعت ۱۲شده بود برام غذا آورد و منم گشنم نبود که گفت
@بیا بخور
+گشنم نیست
@باشه
_ساعت ۱۲شب بود نگران لارا بودم پاشدم رفتم خونه لیا اومد دم در گفت
@۱دقیقه مونده
+همون لحظه که ساعت ۱۲شده بود دیدم عروسکه گفت
علامت عروسک/
/بعداً میبنمت
+جیغ زدم و از اونجا رفتم بیرون و دیدم جونکوک لیا دارن صحبت میکنن
_دیدم یهو لارا با لباسهای خونی اومده و داره گریه میکنه
+جونکوک هق هق اونجا عروسکه تکون خورد
_منظورت چیه لیا چی میگه
چرا لباسات خونی هست
@عروسک آنابل بود معلومه تکون میخوره
+ببینم اون واقعا آنابل بود
@آره
+هق هق هق
_حالا چرا لباسات خونی هست
+یهو نگاه به لباسام کردم
+تو لیا عوضی
_چیکارش ها لیا عنتر
نویسنده (اخیش لیا پدصگ )
+میخوام برم هق هق هق برم خونه
_باشه اول اینو امضا کن لیا
@باشه پس بابا شدنتو بهت تبریک میگم
+سکوت یهو جونکوک بهم نگاه کرد و گفت
_لارا تو که حرفشو باور نمیکنی
۲.۶k
۰۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.