دزد روح پارت دوم
#دزد_روح
از زبان سونیک⬇️
دست کارمن رو گرفتم و بلند شدم
شمشیرم رو بلند کردم،در جواب حرفش هیچی نگفتم مت باورم شده بود واقعا مسخره بود کارمن بخواد منو بکشه
کارمن:راه بیوفت
و بعد به سمت کوهستان حرکت کرد
و منم دنبالش رفتم
۲ساعت بعد
همچنان از زبان سونیک
سوار اسبم شدم و به سمت قصر حرکت کردم خورشید داشت غروب می کرد واقعا غروب آفتاب زیبایی بود
بعد از نیم ساعت به قصر رسیدم
وارد حیاط شدم
اسبم رو دادم دست اصطبل دار و رفتم تو قصر
به اتاقم رفتم و لباس هامو عوض کردم
بعد خواستم برم به پذیرایی که از پنجره چشمم خورد به پسر خالم که تو حیاط بود
فکر کردم اشتباه دیدم ولی
رفتن لب پنجره و دیدم واقعا اسکورجه
چی اون اینجا چه غلطی می کنه ؟
ادامه دارد
از زبان سونیک⬇️
دست کارمن رو گرفتم و بلند شدم
شمشیرم رو بلند کردم،در جواب حرفش هیچی نگفتم مت باورم شده بود واقعا مسخره بود کارمن بخواد منو بکشه
کارمن:راه بیوفت
و بعد به سمت کوهستان حرکت کرد
و منم دنبالش رفتم
۲ساعت بعد
همچنان از زبان سونیک
سوار اسبم شدم و به سمت قصر حرکت کردم خورشید داشت غروب می کرد واقعا غروب آفتاب زیبایی بود
بعد از نیم ساعت به قصر رسیدم
وارد حیاط شدم
اسبم رو دادم دست اصطبل دار و رفتم تو قصر
به اتاقم رفتم و لباس هامو عوض کردم
بعد خواستم برم به پذیرایی که از پنجره چشمم خورد به پسر خالم که تو حیاط بود
فکر کردم اشتباه دیدم ولی
رفتن لب پنجره و دیدم واقعا اسکورجه
چی اون اینجا چه غلطی می کنه ؟
ادامه دارد
۲.۷k
۰۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.