دزد روح پارت چهار
از زبان سونیک⬇️
واقعا نمیدونستم چی بگم
اخمام رفته بود قرمز شده بود
واقعا سونیا میخواست با اون پسره ی ه*رزه ازدواج کنه
نه نه
بلند شدم و رفتم تو باغ
رفتم سمت سونیا و اسکورج و سونیا رو صدا زدم
هردوتاشون برگشتن طرفم
اسکورج: به به سونیک خیلی وقته ندیدمت
اومد سمتم و بغلم کرد
اسکورج: چی شده انقدر ساکتی؟
هولش دادم و محکم خورد زمین
نشستم و یه سیلی محکم تو گوشش زدم
شکه بهم خیره شده بود
زیر چونش رو گرفتم و صورتش رو بلند کردم و تو صورتش توف کردم
سونیک: ببین اسکورج اصلا دلم نمیخواد جلوی چشمم باشی چه برسه اینکه با خواهرم ازدواج کنی
پس همین العان گورتو گم کن
فهمیدی
با خنده بلند شد و لباس هاشو تکوند تا خاک رو لباس هاش پاک بشه
اسکورج: ببینم سونیک چرا نظر خواهرت رو نمی پرسی
ها؟
مشتم رو جمع کردم خواستم بزنم تو دهنش که یهو صدای پدرماومد
الستین: سونیک!!!!
سرمو به طرف عقب برگردوندم
همه اومده بودن بیرون
ادامه دارد
واقعا نمیدونستم چی بگم
اخمام رفته بود قرمز شده بود
واقعا سونیا میخواست با اون پسره ی ه*رزه ازدواج کنه
نه نه
بلند شدم و رفتم تو باغ
رفتم سمت سونیا و اسکورج و سونیا رو صدا زدم
هردوتاشون برگشتن طرفم
اسکورج: به به سونیک خیلی وقته ندیدمت
اومد سمتم و بغلم کرد
اسکورج: چی شده انقدر ساکتی؟
هولش دادم و محکم خورد زمین
نشستم و یه سیلی محکم تو گوشش زدم
شکه بهم خیره شده بود
زیر چونش رو گرفتم و صورتش رو بلند کردم و تو صورتش توف کردم
سونیک: ببین اسکورج اصلا دلم نمیخواد جلوی چشمم باشی چه برسه اینکه با خواهرم ازدواج کنی
پس همین العان گورتو گم کن
فهمیدی
با خنده بلند شد و لباس هاشو تکوند تا خاک رو لباس هاش پاک بشه
اسکورج: ببینم سونیک چرا نظر خواهرت رو نمی پرسی
ها؟
مشتم رو جمع کردم خواستم بزنم تو دهنش که یهو صدای پدرماومد
الستین: سونیک!!!!
سرمو به طرف عقب برگردوندم
همه اومده بودن بیرون
ادامه دارد
۲.۱k
۱۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.