🍷😈عشق ابدی😈🍷
🍷😈عشق ابدی😈🍷
Part1
یازگی#
از خواب بیدار شدم دیدم ساعت ۷صبحه امروز روز اول کاریم بود من منشی شرکت اتاتاکل ها هستم بزرگترین شرکت استانبول.
رفتم سرویس کارهای مربوط کردم و رفتم یه لباس سفید مشکی پوشیدم با کفش ستش و یه ارایش لایت کردم و موهامو صاف کردم و رفتم پایین تا صبحونه بخورم.
بعد ۲۰ مین رفتم گوشیمو و کیفمو برداشتم و از خونه زدم بیرون و سوار تاکسی شدم و بعد ۱۰مین رسیدم،وارد شرکت شدم کلی ادم های باکلاس اونجا بود تنها من توی اون جمعیت فقیر بودم و با خجالت رفتم سمت اتاق رئیس شرکت و در زدم.
انور: نشسته بودم رو صندلی و داشتم کار میکردم که در اتاق زده شد،بفرما داخل
یازگی:سلام اقا انور
اونور:تو یه نگاه عاشقش شدم ولی سعی کردم زیاد بهش رو ندم،سلام یازگی خانوم بفرما بشینید
یازگی:خب میتونم کارم رو شروع کنم
انور:ااره شروع کن، بزار به نیسلو بگم بیاد اتاقتو نشون بده.
یازگی:باشه😊
انور:نیسلو،نیسلو
نیسلو:بله اقا انور
اونور:اتاق یازگی خانوم رو نشونشون بده
نیسلو:چشم اقا اونور
یازگی:به سمت اتاقم رفتیم که رو به روی اتاق
اقا انور و اتاق کوچیکی بود اما قشنگ بود و شروع کردم به کار کردن
💞پایان پارت اول 💞
#اصکی_ممنوع❌
🥰اگر خوشتون اومد لایک کنید 🥰
#اسدور #اسیه #دوروک #اونیاز #خواهران_برادران
#سوبورجو_یازگی_جوشکون#اونور_سعید_یاران#اتاق_بغلی
Part1
یازگی#
از خواب بیدار شدم دیدم ساعت ۷صبحه امروز روز اول کاریم بود من منشی شرکت اتاتاکل ها هستم بزرگترین شرکت استانبول.
رفتم سرویس کارهای مربوط کردم و رفتم یه لباس سفید مشکی پوشیدم با کفش ستش و یه ارایش لایت کردم و موهامو صاف کردم و رفتم پایین تا صبحونه بخورم.
بعد ۲۰ مین رفتم گوشیمو و کیفمو برداشتم و از خونه زدم بیرون و سوار تاکسی شدم و بعد ۱۰مین رسیدم،وارد شرکت شدم کلی ادم های باکلاس اونجا بود تنها من توی اون جمعیت فقیر بودم و با خجالت رفتم سمت اتاق رئیس شرکت و در زدم.
انور: نشسته بودم رو صندلی و داشتم کار میکردم که در اتاق زده شد،بفرما داخل
یازگی:سلام اقا انور
اونور:تو یه نگاه عاشقش شدم ولی سعی کردم زیاد بهش رو ندم،سلام یازگی خانوم بفرما بشینید
یازگی:خب میتونم کارم رو شروع کنم
انور:ااره شروع کن، بزار به نیسلو بگم بیاد اتاقتو نشون بده.
یازگی:باشه😊
انور:نیسلو،نیسلو
نیسلو:بله اقا انور
اونور:اتاق یازگی خانوم رو نشونشون بده
نیسلو:چشم اقا اونور
یازگی:به سمت اتاقم رفتیم که رو به روی اتاق
اقا انور و اتاق کوچیکی بود اما قشنگ بود و شروع کردم به کار کردن
💞پایان پارت اول 💞
#اصکی_ممنوع❌
🥰اگر خوشتون اومد لایک کنید 🥰
#اسدور #اسیه #دوروک #اونیاز #خواهران_برادران
#سوبورجو_یازگی_جوشکون#اونور_سعید_یاران#اتاق_بغلی
۱۶.۵k
۱۰ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.