Fic:are you ghost??part11
ته: لیسا اگه کوک ازت بخواد دوست دخترش باشی قبول میکنی؟؟
لیسا: نمیدونم
ته: یعنی امیدی هست که قبول کنی؟؟
جنی: (چشم غره میره به لیسا)
لیسا: چیزز.. ننن نیست(بچه ترسید🥺)
ته: هستتت دروغ میگی
جنی: تهیونگ میام خفت میکنمااا
ته: بیااا من از خدامه
جنی: عههه باشههه(رفت افتاد رو تهیونگ میخواست با بالشت بزنتش که تهیونگ دستشو کشید فاصلشون یک سانت شد)
لیسا: برگاممم
کوک: تو نبین هنوز بچه ای( دستشو گذاشت رو چشم لیسا🥺🤣)
لیسا: عههه برو اونور
جنی: نمیخوای دستمو ول کنی ؟؟؟
ته: نه
لیسا: جونززززز
جنی: لیسا من خفت میکنممم
لیسا: عههه توام که داری همرو خفه میکنی
کوک: لیسا توام بیا من خفه کن
لیسا: برو بابا منحرف
کوک: خب چون منحرفم باید خفم کنی
لیسا: من به آدم کثیفی مثل تو دست نمیزنم(جدی)
کوک:( هیچی نگفت و تعجب کرد)
همه جا سکوت برداشت و داشتن به لیسا نگاه میکردن
لیسا: یا خداا شوخی کردم بابااا(بچمو ناراحت کردیی)
کوک: هیچی نگفت ولی معلوم بودکه ناراحته هنوز)
لیسا: ناراحت شدیی
کوک: نهه چرا باید ناراحت شم
لیسا: شدیی
کوک: نشدم
لیسا: شدی
کوک: نشدم
جنی: عهه بسه دیگه
لیسا: ناراحت نباش بیا شیر موز بخور(با لحن کیوت)
کوک: ولی این دهنی توعه
لیسا: خب نخور چیکا کنمم
کوک: میخورمم(گرفت و خورد)
ته: واهایی این صحنه رو فعلا تو فیلم دیدم
جنی: نمیدونم چرا اینا هر کاری میکنن تو فیلم اتفاق افتاده
ته: اونم تو فیلمای عاشقانه(خنده شیطانی)
جنی: ببند
لیسا: عههه شما دو تا پاشید رو از هم بینم
ته: اوکی اوکی(دست جنی رو ول کرد)
جنی: اخیش(بلند شد)
لیسا: یا شیر موزمو تموم کردی
کوک: خب بیا بریم بخرم برات
جنی: ننن لیسا حقی نداری بری
لیسا: ولی میخوام برم
جنی: حقی نداری
لیسا: باش(بغض)
کوک: یااا گریشو در اوردی
جنی: لیسااا گریه نکنیااا باش باش برو
لیسا: ههه واقعااا پس منم برم حاضر شم
ویو لیسا: رفتم و یه هودی پوشیدم زیرش یه شورتک خیلی کوتاه جین
لیسا: خب بریمم
کوک: ببینم میخوای بری بار؟؟
لیسا: چرا مگ
کوک: بدنت معلومه اینجوری نمیبرمت بیرون
لیسا: عههه مگه شوهرمی
کوک: شاید
لیسا: هویییی من شوهر ندارممم(😂)
کوک: برو یه شلوار بلند بپوش ببرمت
لیسا: هوفف باشه
(رفت و پوشید)
لیسا: خب بریم
کوک: حالا شدی دختر خوب
لیسا: بودم
کوک: بریم(دستشو گرفت)
لیسا: (با تعجب نگاش کرد)
ویو جنی اون لحظه داشتم دیوونه میشدم ولی یه لحظه با خودم گفتم اونا خیلی بهم میان تازه لیسا تایپ مورد علاقش یه پسری مثل جونگ کوکه و لیسا زندگی شخصی خودشو داره چرا دخالت کنم تصمیم گرفتم دیگه بهشون گیر ندم
...............
لیسا: نمیدونم
ته: یعنی امیدی هست که قبول کنی؟؟
جنی: (چشم غره میره به لیسا)
لیسا: چیزز.. ننن نیست(بچه ترسید🥺)
ته: هستتت دروغ میگی
جنی: تهیونگ میام خفت میکنمااا
ته: بیااا من از خدامه
جنی: عههه باشههه(رفت افتاد رو تهیونگ میخواست با بالشت بزنتش که تهیونگ دستشو کشید فاصلشون یک سانت شد)
لیسا: برگاممم
کوک: تو نبین هنوز بچه ای( دستشو گذاشت رو چشم لیسا🥺🤣)
لیسا: عههه برو اونور
جنی: نمیخوای دستمو ول کنی ؟؟؟
ته: نه
لیسا: جونززززز
جنی: لیسا من خفت میکنممم
لیسا: عههه توام که داری همرو خفه میکنی
کوک: لیسا توام بیا من خفه کن
لیسا: برو بابا منحرف
کوک: خب چون منحرفم باید خفم کنی
لیسا: من به آدم کثیفی مثل تو دست نمیزنم(جدی)
کوک:( هیچی نگفت و تعجب کرد)
همه جا سکوت برداشت و داشتن به لیسا نگاه میکردن
لیسا: یا خداا شوخی کردم بابااا(بچمو ناراحت کردیی)
کوک: هیچی نگفت ولی معلوم بودکه ناراحته هنوز)
لیسا: ناراحت شدیی
کوک: نهه چرا باید ناراحت شم
لیسا: شدیی
کوک: نشدم
لیسا: شدی
کوک: نشدم
جنی: عهه بسه دیگه
لیسا: ناراحت نباش بیا شیر موز بخور(با لحن کیوت)
کوک: ولی این دهنی توعه
لیسا: خب نخور چیکا کنمم
کوک: میخورمم(گرفت و خورد)
ته: واهایی این صحنه رو فعلا تو فیلم دیدم
جنی: نمیدونم چرا اینا هر کاری میکنن تو فیلم اتفاق افتاده
ته: اونم تو فیلمای عاشقانه(خنده شیطانی)
جنی: ببند
لیسا: عههه شما دو تا پاشید رو از هم بینم
ته: اوکی اوکی(دست جنی رو ول کرد)
جنی: اخیش(بلند شد)
لیسا: یا شیر موزمو تموم کردی
کوک: خب بیا بریم بخرم برات
جنی: ننن لیسا حقی نداری بری
لیسا: ولی میخوام برم
جنی: حقی نداری
لیسا: باش(بغض)
کوک: یااا گریشو در اوردی
جنی: لیسااا گریه نکنیااا باش باش برو
لیسا: ههه واقعااا پس منم برم حاضر شم
ویو لیسا: رفتم و یه هودی پوشیدم زیرش یه شورتک خیلی کوتاه جین
لیسا: خب بریمم
کوک: ببینم میخوای بری بار؟؟
لیسا: چرا مگ
کوک: بدنت معلومه اینجوری نمیبرمت بیرون
لیسا: عههه مگه شوهرمی
کوک: شاید
لیسا: هویییی من شوهر ندارممم(😂)
کوک: برو یه شلوار بلند بپوش ببرمت
لیسا: هوفف باشه
(رفت و پوشید)
لیسا: خب بریم
کوک: حالا شدی دختر خوب
لیسا: بودم
کوک: بریم(دستشو گرفت)
لیسا: (با تعجب نگاش کرد)
ویو جنی اون لحظه داشتم دیوونه میشدم ولی یه لحظه با خودم گفتم اونا خیلی بهم میان تازه لیسا تایپ مورد علاقش یه پسری مثل جونگ کوکه و لیسا زندگی شخصی خودشو داره چرا دخالت کنم تصمیم گرفتم دیگه بهشون گیر ندم
...............
۱۰.۸k
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.