Fic: are you ghost??part10
روز بعد
جنی: جونگ کوک تو با لیسا خوابیدی
ویو لیسا: با صدای جنی بیدار شدم اوه اوه الانم میکشتم
لیسا: جنیی ببین دیوار بالشتی درست کردیم گیر نده
جنی: واسه چی گذاشتی پیشت بخوابههه
لیسا: خودم ازش خواستم
جنی: چراا؟؟
لیسا: چون تنها میترسم
جنی: درد بچه ۲ سالههه
لیسا: خودتی
جنی: معلومه کیهه
کوک: عهه بسه دیگهه
جنی: تو ببند منحرف
کوک: شماها دیوونه این بابا(رفت از اتاق بیرون)
جنی: من با تو کار دارم بچه
لیسا: هیچکاری نمیتونی کنی
جنی: میبینم
کوک: جنیی بیا اینجا کارت دارم
جنی: بیا همینجا بگووو
کوک: شخصیه
جنی: خب بگو چیه(رفت سمتکوک)
کوک: تهیونگ ازت خوشش میاد
جنی: خب که چی؟
کوک: یااا انقد سنگ دل نباش اون خیلی پسر خوب خونسردی
جنی: من باید خوب بشناسمش همینطوری که نمیشه
کوک: این یعنی امیدی هست؟؟
جنی: نمیدونم
کوک: هوراااا تهیونگ قبول کرد
جنی: هااا من کجا قبول کردم پدصگ(با دمپایی افتاد دنبال کوک)
کوک: یا حضرت نخود تهیونگ بیا من نجات بدههه(در حال فرار)
لیسا: جیغغغغغ ینی جنی قراره با تهیونگ ازدواج کنهههههه(یه چیزی بین عصبانیت و خوشحالی)
کوک: لیسااا نجاتم بده(همچنان در حال فرار)
لیسا: اونییی کشتی بده من اونو(دمپایی و ازش گرفت)
جنی: من تورو میکشم جونگ کوک
کوک: تهیونگ رفته بیرون حرفمو نشنید
جنی: شانس اوردی
لیسا: جنی جذابه که قبول کنه
جنی: لیسا خفت میکنما
لیسا: ایشش چرا انقدر عصبانی
جنی: از مامان به ارث بردم
لیسا: هوففف گشنمه (رفت سمت یخچال)
لیسا: وایی شیر موز (برداشت که بخوره)
کوک: ننن اون برا منهههه(شیر موزو گرفت)
لیسا: ننن بدش به منننن(سعی بر گرفتن)
کوک: اگه میتونی بگیرش خانوم کوچولو
لیسا: اصلا نده نمیخوام(رفت نشست رو کاناپه و قهر کرد)
کوک: ننن بیا برا تو(رفت بهش داد)
جنی: این صحنه رو قبلا تو فیلم دیده بودم
ته: (میاد داخل) وایی پشمام کوک شیرموزشو داد به لیسا؟؟؟
جنی: اره
ته: کوک به هیچکس شیر موز نمیده حتی من
کوک: تهیونگ دهنتو ببند
ته: ببینم نکنه عاشق شدی داداش کوچولو؟؟
کوک: هاااا؟؟ ببند دهنتو
جنی: گه بخوره عاشق خواهر من شه
...............
جنی: جونگ کوک تو با لیسا خوابیدی
ویو لیسا: با صدای جنی بیدار شدم اوه اوه الانم میکشتم
لیسا: جنیی ببین دیوار بالشتی درست کردیم گیر نده
جنی: واسه چی گذاشتی پیشت بخوابههه
لیسا: خودم ازش خواستم
جنی: چراا؟؟
لیسا: چون تنها میترسم
جنی: درد بچه ۲ سالههه
لیسا: خودتی
جنی: معلومه کیهه
کوک: عهه بسه دیگهه
جنی: تو ببند منحرف
کوک: شماها دیوونه این بابا(رفت از اتاق بیرون)
جنی: من با تو کار دارم بچه
لیسا: هیچکاری نمیتونی کنی
جنی: میبینم
کوک: جنیی بیا اینجا کارت دارم
جنی: بیا همینجا بگووو
کوک: شخصیه
جنی: خب بگو چیه(رفت سمتکوک)
کوک: تهیونگ ازت خوشش میاد
جنی: خب که چی؟
کوک: یااا انقد سنگ دل نباش اون خیلی پسر خوب خونسردی
جنی: من باید خوب بشناسمش همینطوری که نمیشه
کوک: این یعنی امیدی هست؟؟
جنی: نمیدونم
کوک: هوراااا تهیونگ قبول کرد
جنی: هااا من کجا قبول کردم پدصگ(با دمپایی افتاد دنبال کوک)
کوک: یا حضرت نخود تهیونگ بیا من نجات بدههه(در حال فرار)
لیسا: جیغغغغغ ینی جنی قراره با تهیونگ ازدواج کنهههههه(یه چیزی بین عصبانیت و خوشحالی)
کوک: لیسااا نجاتم بده(همچنان در حال فرار)
لیسا: اونییی کشتی بده من اونو(دمپایی و ازش گرفت)
جنی: من تورو میکشم جونگ کوک
کوک: تهیونگ رفته بیرون حرفمو نشنید
جنی: شانس اوردی
لیسا: جنی جذابه که قبول کنه
جنی: لیسا خفت میکنما
لیسا: ایشش چرا انقدر عصبانی
جنی: از مامان به ارث بردم
لیسا: هوففف گشنمه (رفت سمت یخچال)
لیسا: وایی شیر موز (برداشت که بخوره)
کوک: ننن اون برا منهههه(شیر موزو گرفت)
لیسا: ننن بدش به منننن(سعی بر گرفتن)
کوک: اگه میتونی بگیرش خانوم کوچولو
لیسا: اصلا نده نمیخوام(رفت نشست رو کاناپه و قهر کرد)
کوک: ننن بیا برا تو(رفت بهش داد)
جنی: این صحنه رو قبلا تو فیلم دیده بودم
ته: (میاد داخل) وایی پشمام کوک شیرموزشو داد به لیسا؟؟؟
جنی: اره
ته: کوک به هیچکس شیر موز نمیده حتی من
کوک: تهیونگ دهنتو ببند
ته: ببینم نکنه عاشق شدی داداش کوچولو؟؟
کوک: هاااا؟؟ ببند دهنتو
جنی: گه بخوره عاشق خواهر من شه
...............
۹.۷k
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.