Fic:are you ghost??part9
ویو جنی: از حموم اومدم و لباسمو پوشیدم و رفتم پیش لیسا
جنی: اوممم بوی غذا داره دیوونم میکنه
لیسا: پس بیا زود بخوریم
ویو لیسا: غذا رو خوردیم و بعدش رفتیم که بخوابیم
جنی: شب بخیر
لیسا: شب توام بخیر
[روز بعد]
لیسا: اونیی پاشو بریم خرید کنیم
جنی: الان زود نیست؟؟
لیسا: نه اصلا پاشو بریم
جنی:اوکی
ویو لیسا: حاضر شدیم و رفتیم بیرون رسیدیم به مرکز خرید و اونجا کلی چیز خریدیم
جنی: لیسا اون جونگ کوک نیست؟؟
لیسا: اره خودشه
جنی: اینجا چیکار میکنه
لیسا: نمیدونم
کوک: عهه شماها اینجایین؟؟
لیسا: اره
جنی: وای لیسا من خسته شدم دیگه بیا بریم خونه
کوک: بیاید خونه ما
لیسا: نه مرسی
جنی: اوکی بریم
لیسا: ها؟
جنی: انقد نه نگو
کوک: بیاید تو ماشینبشینید
لیسا جنی: باش
[رسیدن خونه]
کوک : خوش اومدید
لیسا:واهایی چه خونه قشنگییی
جنی: ارههههه
ته: عهه سلام
لیسا و جنی: سلام
[۸ شب]
ویو جنی: تو فکر بودم که گوشیم زنگ زد بهترین رفیقم بود گفتش همه دوستامونو دعوت کرده و خواست منم برم و من قبول کردم
لیسا: جنی چیشده؟
جنی: باید برم خونه یجی
لیسا: عااا باشه خوش بگذره
ویو لیسا: الان من با این دو تا نره خر باید تنها باشم اه اه یجی پدصگگگ
جنی: بای بای من رفتم
کوک و ته و لیسا: بای
[۱۱ شب ]
ته:من برم بخوابم
کوک: منم میام
لیسا: من باید کجا بخوابم
کوک: تو اون اتاق
ویو لیسا: کوک داشت میرفت بخوابه که دستشو گرفتم
کوک: چیزی شده؟
لیسا: عاممم چیزیه من تنها میترسم بخوابم(خجالت)
کوک: یعنی میخوای بیام پیست بخوابم
لیسا: اره
کوک: اوکی
[رفتن که بخوابن]
لیسا: بیا بینمون دیوار بالشتی درست کنیم
کوک: باش
ویو لیسا: رفتم کلی بالشت برداشتم و دیوار بینمون درست کردم
کوک: خب دیگه بخواب جوجه شب بخیر
لیسا: من جوجه نیستم به مننگو جوجه
کوک: باش جوجه
لیسا: عههه بسههه🥺
کوک: باشه باشه بخواب
لیسا: شببخیر
جنی: اوممم بوی غذا داره دیوونم میکنه
لیسا: پس بیا زود بخوریم
ویو لیسا: غذا رو خوردیم و بعدش رفتیم که بخوابیم
جنی: شب بخیر
لیسا: شب توام بخیر
[روز بعد]
لیسا: اونیی پاشو بریم خرید کنیم
جنی: الان زود نیست؟؟
لیسا: نه اصلا پاشو بریم
جنی:اوکی
ویو لیسا: حاضر شدیم و رفتیم بیرون رسیدیم به مرکز خرید و اونجا کلی چیز خریدیم
جنی: لیسا اون جونگ کوک نیست؟؟
لیسا: اره خودشه
جنی: اینجا چیکار میکنه
لیسا: نمیدونم
کوک: عهه شماها اینجایین؟؟
لیسا: اره
جنی: وای لیسا من خسته شدم دیگه بیا بریم خونه
کوک: بیاید خونه ما
لیسا: نه مرسی
جنی: اوکی بریم
لیسا: ها؟
جنی: انقد نه نگو
کوک: بیاید تو ماشینبشینید
لیسا جنی: باش
[رسیدن خونه]
کوک : خوش اومدید
لیسا:واهایی چه خونه قشنگییی
جنی: ارههههه
ته: عهه سلام
لیسا و جنی: سلام
[۸ شب]
ویو جنی: تو فکر بودم که گوشیم زنگ زد بهترین رفیقم بود گفتش همه دوستامونو دعوت کرده و خواست منم برم و من قبول کردم
لیسا: جنی چیشده؟
جنی: باید برم خونه یجی
لیسا: عااا باشه خوش بگذره
ویو لیسا: الان من با این دو تا نره خر باید تنها باشم اه اه یجی پدصگگگ
جنی: بای بای من رفتم
کوک و ته و لیسا: بای
[۱۱ شب ]
ته:من برم بخوابم
کوک: منم میام
لیسا: من باید کجا بخوابم
کوک: تو اون اتاق
ویو لیسا: کوک داشت میرفت بخوابه که دستشو گرفتم
کوک: چیزی شده؟
لیسا: عاممم چیزیه من تنها میترسم بخوابم(خجالت)
کوک: یعنی میخوای بیام پیست بخوابم
لیسا: اره
کوک: اوکی
[رفتن که بخوابن]
لیسا: بیا بینمون دیوار بالشتی درست کنیم
کوک: باش
ویو لیسا: رفتم کلی بالشت برداشتم و دیوار بینمون درست کردم
کوک: خب دیگه بخواب جوجه شب بخیر
لیسا: من جوجه نیستم به مننگو جوجه
کوک: باش جوجه
لیسا: عههه بسههه🥺
کوک: باشه باشه بخواب
لیسا: شببخیر
۱۰.۱k
۱۰ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.