پارت ده
#پارت_ده
شرط: 90 تا شیم و 10 لایک و 5 کامنت
کوک: هیونگ چیزه بهتری نداشتی بگی؟
نامجون: متاسفم ولی باید انجام بدی
کوک: باشه ولی الان که خوابه فردا زنگ میزنم
دوباره بطری رو چرخوندیم افتاد به من و جیهوپ
جیمین: فکر کنم بطریه علاقه خاصی به تو داره هههه😂
جیهوپ: شجاعت یا حقیقت؟
کوک: حقیقت
جیهوپ: تو جونگ یون و دوست داری؟
کوک: هیونگ تو هم گیر دادی به جونگ یون
جیهوپ: بگو دیگه
کوک: خــ...ـب راستش دختر خوشگل و خوبیه و یه حسایی بهش دارم ولی نمیشه گفت عاشقشم ولی درکل میدونم اگه یک روز رو باهاش بگذرونم عاشقــ..ـش میشم
اعضا: اووووو
تهیونگ: او پس قضیه عاشقانش
اعضا: 😂
بااعضا بازی کردیم حودا ساعت 5 بود که بالاخره از بازی دل کندن و رفتیم بخوابیم ولی من خوابم نمیبرد و همش به فکر جونگ یون بودم که خوایم برد
#ویو_جونگ_یون
صبح با صدای سوهو بیدار شدم رفتم بیرون دیدم هانا اومده رفتم پایین که سوهو اومد سمتم و گفت
سوهو: چرا دیشب بیدارم نکردی و نگفتی حالت بده؟
جونگ یون: خب صدمه که ندیدم
سوهو: خب حالا بگو ببینم قضیه ای جونگ کوک واقعیه؟
جونگ یون: اهوم
سوهو: واقعاااااا(با صدای خیلی بند)
جونگ یون:چرا داد میزنی؟؟
که یهو گوشیم زنگ خورد دیدم کوکه
#ویو_کوک
صبح دیر بیدار شدم چون شبش درست نخوابیده بودم رفتم پیش اعضا که نامجون گفت
نامجون: کی زنگ میزنی؟
کوک: هیونگ صبر کن من تازه بیدار شدم
رفتم کارامو انجام دادم اومدم و زنگ زدم به جونگ یون
#مکالمه
کوک: سلام جونگ یونا حالت خوبه
جونگ یون: سلام عا آره خوبم
کوک: میگم امروز میتونی با هانا بیاین خونه ی ما؟
جونگ یون:واسه چی؟
کوک: هیچی فقط میخوام دور هم جمع باشیم میای؟
جونگ یون: باشه میایم ساعت چند؟؟
کوک: ساعت 7
جونگ یون: اوکی بای
کوک:بای
شوگا: اون دوستش هم میاد؟
کوک: اره
شوگا: آها خب
تهیونگ: هیونگ چرا پرسیدی؟
شوگا: هیچی همینطوری!
......
شرط: 90 تا شیم و 10 لایک و 5 کامنت
کوک: هیونگ چیزه بهتری نداشتی بگی؟
نامجون: متاسفم ولی باید انجام بدی
کوک: باشه ولی الان که خوابه فردا زنگ میزنم
دوباره بطری رو چرخوندیم افتاد به من و جیهوپ
جیمین: فکر کنم بطریه علاقه خاصی به تو داره هههه😂
جیهوپ: شجاعت یا حقیقت؟
کوک: حقیقت
جیهوپ: تو جونگ یون و دوست داری؟
کوک: هیونگ تو هم گیر دادی به جونگ یون
جیهوپ: بگو دیگه
کوک: خــ...ـب راستش دختر خوشگل و خوبیه و یه حسایی بهش دارم ولی نمیشه گفت عاشقشم ولی درکل میدونم اگه یک روز رو باهاش بگذرونم عاشقــ..ـش میشم
اعضا: اووووو
تهیونگ: او پس قضیه عاشقانش
اعضا: 😂
بااعضا بازی کردیم حودا ساعت 5 بود که بالاخره از بازی دل کندن و رفتیم بخوابیم ولی من خوابم نمیبرد و همش به فکر جونگ یون بودم که خوایم برد
#ویو_جونگ_یون
صبح با صدای سوهو بیدار شدم رفتم بیرون دیدم هانا اومده رفتم پایین که سوهو اومد سمتم و گفت
سوهو: چرا دیشب بیدارم نکردی و نگفتی حالت بده؟
جونگ یون: خب صدمه که ندیدم
سوهو: خب حالا بگو ببینم قضیه ای جونگ کوک واقعیه؟
جونگ یون: اهوم
سوهو: واقعاااااا(با صدای خیلی بند)
جونگ یون:چرا داد میزنی؟؟
که یهو گوشیم زنگ خورد دیدم کوکه
#ویو_کوک
صبح دیر بیدار شدم چون شبش درست نخوابیده بودم رفتم پیش اعضا که نامجون گفت
نامجون: کی زنگ میزنی؟
کوک: هیونگ صبر کن من تازه بیدار شدم
رفتم کارامو انجام دادم اومدم و زنگ زدم به جونگ یون
#مکالمه
کوک: سلام جونگ یونا حالت خوبه
جونگ یون: سلام عا آره خوبم
کوک: میگم امروز میتونی با هانا بیاین خونه ی ما؟
جونگ یون:واسه چی؟
کوک: هیچی فقط میخوام دور هم جمع باشیم میای؟
جونگ یون: باشه میایم ساعت چند؟؟
کوک: ساعت 7
جونگ یون: اوکی بای
کوک:بای
شوگا: اون دوستش هم میاد؟
کوک: اره
شوگا: آها خب
تهیونگ: هیونگ چرا پرسیدی؟
شوگا: هیچی همینطوری!
......
۵.۰k
۱۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.