پارت نه
#پارت_نه
شرط: 70 تا بشیم
#ویو_جونگ_یون
به هانا گفتم بره منم خودم تاکسی گرفنم رفتم خونه وقتی رسیدم ساعت 3 صبح بود سوهو خواب بود منم رفتم لباسمو عوض کردم رفتم رو تختم ولی خوابم نمی برد همش تو فکر جونگ کوک بودم داشتم همینطور فکر میکردم که خوابـــم برد.....
#ویو_کوک
وقتی رسیدیم هتل رفتم لباسام رو عوض کردم که جین صدام زد و گفت
جین: کوک میای شجاعت و حقیقت؟
کوک: الان میام هیونگ
رفتم پایین و پیش اعضا نشستم
کوک: چرا به جای خوابیدن میخواین بازی کنین الان ساعت 3 صبحه
جین: حتی شوگا که انقدر میخوابه اومده بازی کنه تو دیگه ناز نکن
جین بطری رو چرخوند افتاد به شوگا و تهیونگ
شوگا: شجاعت یا حقیقت؟
تهیونگ: حقیقت
شوگا:ما یا ووگا فمیلی؟
تهیونگ: شما
جین بازم بطری و چرخوند افتاد رو من و نامجون
نامجون: شجاعت یا حقیقت
کوک: شجاعت
نامجون: پس فردا زنگ بزن به جونگ یون و هانا و دعوتشون کن اینجا
کوک.....
شرط: 70 تا بشیم
#ویو_جونگ_یون
به هانا گفتم بره منم خودم تاکسی گرفنم رفتم خونه وقتی رسیدم ساعت 3 صبح بود سوهو خواب بود منم رفتم لباسمو عوض کردم رفتم رو تختم ولی خوابم نمی برد همش تو فکر جونگ کوک بودم داشتم همینطور فکر میکردم که خوابـــم برد.....
#ویو_کوک
وقتی رسیدیم هتل رفتم لباسام رو عوض کردم که جین صدام زد و گفت
جین: کوک میای شجاعت و حقیقت؟
کوک: الان میام هیونگ
رفتم پایین و پیش اعضا نشستم
کوک: چرا به جای خوابیدن میخواین بازی کنین الان ساعت 3 صبحه
جین: حتی شوگا که انقدر میخوابه اومده بازی کنه تو دیگه ناز نکن
جین بطری رو چرخوند افتاد به شوگا و تهیونگ
شوگا: شجاعت یا حقیقت؟
تهیونگ: حقیقت
شوگا:ما یا ووگا فمیلی؟
تهیونگ: شما
جین بازم بطری و چرخوند افتاد رو من و نامجون
نامجون: شجاعت یا حقیقت
کوک: شجاعت
نامجون: پس فردا زنگ بزن به جونگ یون و هانا و دعوتشون کن اینجا
کوک.....
۶.۱k
۰۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.