پارت 59
#پارت_59
معلم جذاب من👨🏻🏫🍓
با استرس چشمی گفتم و پشت سرش به سمت دفتر حرکت کردم!!
خانوم رمضانی با دیدنم بدون مقدمه پرسید:
-نعمتی تو چند ساله اینجا درس میخونی؟!
بهت زده لب زدم:
+سه سال دیگه خانوم!!
با عصبانیت عینکش و در آورد و گذاشت رو میزو خودکارشو رو سالنامه رو به روش کوبوند و گفت:
-درسته 3ساله داری اینجا درس میخونی و سی تومن و کمک به مدرسه نیاوردی!!
مگه خون تو رنگی تر از بقیه است!؟
با بغض به اطرافم نگاه کردم که دبیرا داشتن نگام میکردن سرمو پایین انداختم و قطره اشکی روی کتونیم ریخت که خانوم رمضانی دوباره گفت:
-فردا بدون کمک به مدرسه نیا!!
خانوم کرمی که متوجه اذیت شدنم شده بود رو به مدیرمون لب زد:
-خانوم رمضانی لطفا یکم آروم تر!!
بعدش سمت من اومد دستمو گرفت و گفت:
-برو سر کلاست عزیزم!!
بغضم و قورت دادم و از دفتر زدم بیرون... تو راهرو آینه جیبمو درآوردم و نگاهی داخلش به خودم انداختم و با گوشه آستینم اشکامو پاک کردم و نفس عمیقی کشیدم و به سمت کلاس حرکت کردم!!!
پله هارو بالا رفتم و به محض رسیدن به راهروی طبقه بالا متوجه سارا شدم که بیرون از کلاس وایساده بود!!
در کلاس باز بود برای همین با ادا اشاره ازش پرسیدم چیشده؟! که اونم با اشاره جواب داد نذاشت بره داخل کلاس!!
معلم جذاب من👨🏻🏫🍓
با استرس چشمی گفتم و پشت سرش به سمت دفتر حرکت کردم!!
خانوم رمضانی با دیدنم بدون مقدمه پرسید:
-نعمتی تو چند ساله اینجا درس میخونی؟!
بهت زده لب زدم:
+سه سال دیگه خانوم!!
با عصبانیت عینکش و در آورد و گذاشت رو میزو خودکارشو رو سالنامه رو به روش کوبوند و گفت:
-درسته 3ساله داری اینجا درس میخونی و سی تومن و کمک به مدرسه نیاوردی!!
مگه خون تو رنگی تر از بقیه است!؟
با بغض به اطرافم نگاه کردم که دبیرا داشتن نگام میکردن سرمو پایین انداختم و قطره اشکی روی کتونیم ریخت که خانوم رمضانی دوباره گفت:
-فردا بدون کمک به مدرسه نیا!!
خانوم کرمی که متوجه اذیت شدنم شده بود رو به مدیرمون لب زد:
-خانوم رمضانی لطفا یکم آروم تر!!
بعدش سمت من اومد دستمو گرفت و گفت:
-برو سر کلاست عزیزم!!
بغضم و قورت دادم و از دفتر زدم بیرون... تو راهرو آینه جیبمو درآوردم و نگاهی داخلش به خودم انداختم و با گوشه آستینم اشکامو پاک کردم و نفس عمیقی کشیدم و به سمت کلاس حرکت کردم!!!
پله هارو بالا رفتم و به محض رسیدن به راهروی طبقه بالا متوجه سارا شدم که بیرون از کلاس وایساده بود!!
در کلاس باز بود برای همین با ادا اشاره ازش پرسیدم چیشده؟! که اونم با اشاره جواب داد نذاشت بره داخل کلاس!!
۳.۵k
۱۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.