p¹³
p¹³
ا/ت: ببخشید.. ار.. ارباب(ترسیده بغض)
کوک: اشکال نداره(سعی داره خودشو کنترل کنه)
ی هفته بعد
یه هفته از اون ماجرا میگذره
کوک: دارم دیوونه میشم ازش خوشم میاد چطوری بهش بگم...
دونستم بهتره فقط سرد رفتار کنم...
کوک: ا/تتتتتتتتت(داد)
ا/ت: دستپاچه شد و دووید و وقت رسید خورد زمین....
کوک: بعد ناهار بیا دفتر من🤌🏻
ا/ت: چشم ارباب
بعد ناهار.....
در زدم و وارد شدم...
ارباب پشتش به من بود داشت سیگار میکشید....
دود از دهنش بیرون داد
موهاش جلوی چشمش ریخته بود یه پیرهن قهوه ای پوشیده بودو آستیناش و بالا زده بود ک باعث شده بود تتو هاش نمایان بشه.....
کوک: میگم ا/ت
ا/ت: ارباب من با اتفاق هفته ی قبل مشکلی ندارم و حالم خوبه پس نگران نباشید...
کوک: اونو نمیگم... رمانتیک بازی هم موقع ی اعتراف بلد نیستم... پس رک و پوست کنده میگم دوست دخترم میشی؟
ا/ت: چ... چی؟
کوک موهاشو بالا داد و گفت
کوک: جوابمو گرفتم.....
و........
خ
م
ا
ر
ی
حمایت فراموش نشه بیبی هام.....
با احتمال زیاد پارت بعد پارت آخره پس حمایتا رو زیاد کنید.... تا فیک جدیدو آپ کنم🤌🏻✨🫐💖
ا/ت: ببخشید.. ار.. ارباب(ترسیده بغض)
کوک: اشکال نداره(سعی داره خودشو کنترل کنه)
ی هفته بعد
یه هفته از اون ماجرا میگذره
کوک: دارم دیوونه میشم ازش خوشم میاد چطوری بهش بگم...
دونستم بهتره فقط سرد رفتار کنم...
کوک: ا/تتتتتتتتت(داد)
ا/ت: دستپاچه شد و دووید و وقت رسید خورد زمین....
کوک: بعد ناهار بیا دفتر من🤌🏻
ا/ت: چشم ارباب
بعد ناهار.....
در زدم و وارد شدم...
ارباب پشتش به من بود داشت سیگار میکشید....
دود از دهنش بیرون داد
موهاش جلوی چشمش ریخته بود یه پیرهن قهوه ای پوشیده بودو آستیناش و بالا زده بود ک باعث شده بود تتو هاش نمایان بشه.....
کوک: میگم ا/ت
ا/ت: ارباب من با اتفاق هفته ی قبل مشکلی ندارم و حالم خوبه پس نگران نباشید...
کوک: اونو نمیگم... رمانتیک بازی هم موقع ی اعتراف بلد نیستم... پس رک و پوست کنده میگم دوست دخترم میشی؟
ا/ت: چ... چی؟
کوک موهاشو بالا داد و گفت
کوک: جوابمو گرفتم.....
و........
خ
م
ا
ر
ی
حمایت فراموش نشه بیبی هام.....
با احتمال زیاد پارت بعد پارت آخره پس حمایتا رو زیاد کنید.... تا فیک جدیدو آپ کنم🤌🏻✨🫐💖
۵.۶k
۱۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.