p¹²
p¹²
+ب... ب.... بله
و اونجارو ترک کرد
کوک: بیشتر حواست به خودت باشه و تنبیهتم بمونه برا بعد جلسه(جدی سرد)
بعد جلسه رفتم اتاقش و منو برد اتاق شکنجه...
ی کیسه ی پارچه ای سرم کرد و آب ریخت روش نمی تونستم نفس بکشم....
کیسه رو درآورد و یه شلاق باریک آورد ۳٠تا به پشت مچ پام زد و ولم کرد....
رفتم توی اتاقم نمی تونستم راه برم....
ویو کوک
بعد شکنجه رفت توی اتاقش....
سه روز بعد
حالم عالی بود...
یونا اومد سمتم (همون سلیطه ی بدون انگشت)
&های بچ
ا/ت: چته هرزه؟
&ارباب گفت بری به اتاق طبقه ی سوم(اتاق ممنوعه)
ا/ت: باشه
ویو کوک
داشتم نقشه ی قتل میکشیدم
تازگیا یه حسی یه ا/ت دارم وای نه عاشق...
ک یونا اومد تو
&های ددی
کوک: دوست داری این دفعه پاهاتو قطع کنم؟
&خواستم بگم ا/ت رفت اتاقه طبقه ی سوم
وارد اتاق شدم اتاق پر از تابوت بود ک....
ارباب منو بیرون کشید و چسبوند ب دیوار و زندانیم کرد
کوک: مگه بهت نگفته بودم نزدیک این اتاق نیا....(عربده)
ا/ت: ببخشید ارباب(ترسیده و بغض)
خ
م
ا
ر
ی
حمایت فراموش نشه بیبی هام؟ ✨✨✨🤌🏻🤌🏻🤌🏻
میدونم این پارتش خیلی بد شد ولی به بزرگی خودتون ببخشید🤌🏻😂🥲
+ب... ب.... بله
و اونجارو ترک کرد
کوک: بیشتر حواست به خودت باشه و تنبیهتم بمونه برا بعد جلسه(جدی سرد)
بعد جلسه رفتم اتاقش و منو برد اتاق شکنجه...
ی کیسه ی پارچه ای سرم کرد و آب ریخت روش نمی تونستم نفس بکشم....
کیسه رو درآورد و یه شلاق باریک آورد ۳٠تا به پشت مچ پام زد و ولم کرد....
رفتم توی اتاقم نمی تونستم راه برم....
ویو کوک
بعد شکنجه رفت توی اتاقش....
سه روز بعد
حالم عالی بود...
یونا اومد سمتم (همون سلیطه ی بدون انگشت)
&های بچ
ا/ت: چته هرزه؟
&ارباب گفت بری به اتاق طبقه ی سوم(اتاق ممنوعه)
ا/ت: باشه
ویو کوک
داشتم نقشه ی قتل میکشیدم
تازگیا یه حسی یه ا/ت دارم وای نه عاشق...
ک یونا اومد تو
&های ددی
کوک: دوست داری این دفعه پاهاتو قطع کنم؟
&خواستم بگم ا/ت رفت اتاقه طبقه ی سوم
وارد اتاق شدم اتاق پر از تابوت بود ک....
ارباب منو بیرون کشید و چسبوند ب دیوار و زندانیم کرد
کوک: مگه بهت نگفته بودم نزدیک این اتاق نیا....(عربده)
ا/ت: ببخشید ارباب(ترسیده و بغض)
خ
م
ا
ر
ی
حمایت فراموش نشه بیبی هام؟ ✨✨✨🤌🏻🤌🏻🤌🏻
میدونم این پارتش خیلی بد شد ولی به بزرگی خودتون ببخشید🤌🏻😂🥲
۱۵.۴k
۱۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.