بلخره کمی تکون
Bully Girl
part9
ـــــــــــــــــــــــــــ
(ویو ناهی)
ناهی: اون آب برای من بود ولی خب دیگه مهم نیست
هیونجین: چت شده ناهی
ها
ناهی: به خودم ربط داره
داشتم میرفتم دستمو گرفت
ناهی: تو کلاس میری نه
هیونجین: آره
ناهی: ولی امروز کلاسو پیچوندی
هیونجین: چی میگی
ناهی: خودم دیدم داشتی به اون ور خیابون که سوجین داشت میومد نگاه میکردی
هیونجین: ناهی عقلتو از دست دادی نه؟
ناهی: آره دادم خوبم از دست دادم اگر عقل داشتم هیچوقت با توعه خر نمیومدم تو رابطه خودم دیدم سوجینو بوسیدی
هیونجین: تو چی میگی ناهی ها اصلن سوجین از من متنفره نمیبینی تو مدرسه چقدر بدش میاد من ختی از بغلش رد شم بعد تو میگی وای دیوونه
ناهی: مدرک دارم
هیونجین: کو
گوشیمو باز کردم عکسه رو نشونش دادم
هیونجین: اگر دقت کنی موهای من مشکیه ولی موهای اون پسره قهوه ایه
ناهی: چرت نگو
هیونجین: آشتی
ناهی: باید فکر کنم تا صبح
(ادمین: از خدات باشه دختره عنتره من ارزو داشتم جای تو بودم خاک برسر😒)
هیونجین: خیله خب توهم کشتی مارو
ناهی: همینیه که هست شب بخیر
رفتم تو اتاقم گرفتم خوابیدم
وقت حرص دراوردنه
رفتم دستشویی صورتمو شستم
رفتم پایین
ناهی: صبح بخیر مامان
مامان ناهی: صبح بخیر
ناهی: آبا کجاست
مامان ناهی: رفت ججو منم قراره برم
داشتم آب میخوردم پرید تو گلوم
ناهی: ها ها چیییی با! (جیغ)
(ویو هیونجین)
باجیغی که ناهی زد از خواب پریدم
رفتم پایین
دیزم داره باز یه چیزی پشت سر من میگه
(ویو ناهی)
ناهی: مامان دیگه واقعن نمیتونم تحمل کنم
اخه من با اون الدنگ توی خونه عمرن منم میام ججو
مامانم داشت به پشتم اشاره میکرد
اوه
(ریدی دخترم)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پایان
خستم به واه اگه خسته نبودم بیشتر مینوشتم
part9
ـــــــــــــــــــــــــــ
(ویو ناهی)
ناهی: اون آب برای من بود ولی خب دیگه مهم نیست
هیونجین: چت شده ناهی
ها
ناهی: به خودم ربط داره
داشتم میرفتم دستمو گرفت
ناهی: تو کلاس میری نه
هیونجین: آره
ناهی: ولی امروز کلاسو پیچوندی
هیونجین: چی میگی
ناهی: خودم دیدم داشتی به اون ور خیابون که سوجین داشت میومد نگاه میکردی
هیونجین: ناهی عقلتو از دست دادی نه؟
ناهی: آره دادم خوبم از دست دادم اگر عقل داشتم هیچوقت با توعه خر نمیومدم تو رابطه خودم دیدم سوجینو بوسیدی
هیونجین: تو چی میگی ناهی ها اصلن سوجین از من متنفره نمیبینی تو مدرسه چقدر بدش میاد من ختی از بغلش رد شم بعد تو میگی وای دیوونه
ناهی: مدرک دارم
هیونجین: کو
گوشیمو باز کردم عکسه رو نشونش دادم
هیونجین: اگر دقت کنی موهای من مشکیه ولی موهای اون پسره قهوه ایه
ناهی: چرت نگو
هیونجین: آشتی
ناهی: باید فکر کنم تا صبح
(ادمین: از خدات باشه دختره عنتره من ارزو داشتم جای تو بودم خاک برسر😒)
هیونجین: خیله خب توهم کشتی مارو
ناهی: همینیه که هست شب بخیر
رفتم تو اتاقم گرفتم خوابیدم
وقت حرص دراوردنه
رفتم دستشویی صورتمو شستم
رفتم پایین
ناهی: صبح بخیر مامان
مامان ناهی: صبح بخیر
ناهی: آبا کجاست
مامان ناهی: رفت ججو منم قراره برم
داشتم آب میخوردم پرید تو گلوم
ناهی: ها ها چیییی با! (جیغ)
(ویو هیونجین)
باجیغی که ناهی زد از خواب پریدم
رفتم پایین
دیزم داره باز یه چیزی پشت سر من میگه
(ویو ناهی)
ناهی: مامان دیگه واقعن نمیتونم تحمل کنم
اخه من با اون الدنگ توی خونه عمرن منم میام ججو
مامانم داشت به پشتم اشاره میکرد
اوه
(ریدی دخترم)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پایان
خستم به واه اگه خسته نبودم بیشتر مینوشتم
۴.۴k
۱۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.