ویو ات
ویو ات
& ات ....
+ چیشده میا چرا اینجوری نگام میکنی دیوونه...
& ات فورا برو خونه هرکسی بهت پیام داد یا زنگ زد و ناشناس بود جواب ندهههه تاکید میکنم جواببب ندههه.
+ باشه .... بگو ببینم چی شده؟
& خفه شو ..... بیا این سوییچ بدو برو خونه من تو بوسان
& ات ه چی شددددد هرچی برنگرد اتتتت برنگرد
+ باشه
& عجله کن
+ خدافز
_ خدافز
با عجله به سمت ماشین میا رفتم راستش وقتی اینجوری گفت احساس کردم قراره اتفاقی براش بیفته .
نزدیک ۳ ساعت تا بوسان رانندگی کرد و بالاخره به ویلا میا رسیدم.
خیلی زیبا بود ....
وارد ویلا شدم ....
یه رامن درست کردم و خوردم .... یکم قهوه تلخ درست کردم و یه فیلم گذاشتم و درحال تماشا بود که صدای زنگ در اومد .
یا خدا ساعت ۱۱ شبه . یاد حرف های میا افتادم .از چشمی در نگاه کردم .... جیمین بود ... یا خداااا اینجا چیکار میکنه ...
در رو به آرومی باز کردم
! های ات چطوری تو دختر
+ جیمین اینجا چیکا میکنی؟
! تو جاده ماشینتو دیدم گفتم بیام مراقبت باشم .
+ آها بیا تو .....
& ات ....
+ چیشده میا چرا اینجوری نگام میکنی دیوونه...
& ات فورا برو خونه هرکسی بهت پیام داد یا زنگ زد و ناشناس بود جواب ندهههه تاکید میکنم جواببب ندههه.
+ باشه .... بگو ببینم چی شده؟
& خفه شو ..... بیا این سوییچ بدو برو خونه من تو بوسان
& ات ه چی شددددد هرچی برنگرد اتتتت برنگرد
+ باشه
& عجله کن
+ خدافز
_ خدافز
با عجله به سمت ماشین میا رفتم راستش وقتی اینجوری گفت احساس کردم قراره اتفاقی براش بیفته .
نزدیک ۳ ساعت تا بوسان رانندگی کرد و بالاخره به ویلا میا رسیدم.
خیلی زیبا بود ....
وارد ویلا شدم ....
یه رامن درست کردم و خوردم .... یکم قهوه تلخ درست کردم و یه فیلم گذاشتم و درحال تماشا بود که صدای زنگ در اومد .
یا خدا ساعت ۱۱ شبه . یاد حرف های میا افتادم .از چشمی در نگاه کردم .... جیمین بود ... یا خداااا اینجا چیکار میکنه ...
در رو به آرومی باز کردم
! های ات چطوری تو دختر
+ جیمین اینجا چیکا میکنی؟
! تو جاده ماشینتو دیدم گفتم بیام مراقبت باشم .
+ آها بیا تو .....
۹.۶k
۱۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.