پارت 13
پارت 13
ویو هیونجین :
باهاش سر اینکه کی از خط رد میشه شرط بستم. یه حسی بهم میگفت من قراره رد بشم.
-خو پس شب بخیر.
+شب بخیر.
اون اونسر تخت بود و من اینطرف تخت. خنده ای کردم و خوابیدم.
فلش بک به صبح
صبح که بیدار شدم با چیزی که دیدم شوکه شدم. ا.ت تو بغل من بود. خیلی کیوت تو بغل من خودشو جمع کرده بود و این باعث شد قلبم تند بزنه. محو صورتش شدم. چجوری اینقدر زیباست. نگاهی به ساعت انداختم ساعت 8 بود. الاناس که ا.ت هم بیدار شه. پس خودمو به خواب زدم.
ویو ا.ت :
صبح با گرمای خاصی بیدار شدم. انگار که یه نفر منو تو آغوش خودش گرفته بود. چشمامو که باز کردم دیدم حدسم درست بوده. من تو بغل هیونجین بودم. یعنی چی؟ من تو بغل هیونجین چیکار میکنم؟ من اول رفتم سمتش یا اون؟ آییش خدایاا منو انگور کنن. قبل اینکه بتونم کاری بکنم منو بیشتر کشید تو بغلش. شوکه شدم. ولی...اون احساسی که داشتم رو نمیتونم انکارش کنم. حس خیلی خوبی بود. گرمای بدنش...دستاش...لباش...
سرمو تکون دادم. من چم شده بود. دیدم هیونجینم بیدار شده و داره نگام میکنه.
+بیدار شدی؟ ببین کی از خط رد شده.
-ممکنه توومنو کشیده باشی سمت خودت
+ولی ما مدرک داریم(به دروبین اشاره کرد)
•صبح بخیر خابالو...هی ببینم اینجا چخبره.
همینو کم داشتیم. سریع از تو بغلش اومدم بیرون.
-هی سوجون...اونطور که فکر میکنی نیست.
+اتفاقا همونطوریه که فکر میکنی
-یااا. سوجون بزا بیام پایین برات توضیح میدم.
نگاهی عصبی به هیونمین انداختم. داشت میخندید. داره دیوونم میکنهه.
•پایین منتظرتونم.(در رو بست و رفت)
-یاا تو چه مرگتع؟
+من؟ چطور؟
-هیچی فقط مزاحمم نشو میخوام لباسامو عوض کنم.
وقتی رفتیم پایین سوجون زل زده بود به من. از خجالت لپام سرخ شد. نشستم جلوشو همه چیز رو گفتم.
•الان شما شرط بستین؟
+-اوهوم
•خو میخواین ببینیم کی برده و کی باخته؟
رفتیم اتاق سوجون و وایسادیم جلو کامپیوترش. سوجون ویدیوی دیشب رو آورد و سه تایی نشستیم نگاش کردیم. چون نمیشد همش رو ببینیم سوجون میزد جلو که
+وایسا وایسا
آهان الان معلوم میشه. وایسا چی؟ نه نههه.
دیدم هیونجین داره بهم شیطنت آمیز نگا میکنه.
+باختی خانوم ا.ت
•😂ا.ت از تو انتظار نداشتم
-امکان نداره. بزن دوباره ببینم
نه مثل اینکه امکان داره
خیلی پوکر به هیونجین نگا انداختم
_سوجون میکشمتت
•من چرا؟
+آخه زورش به من نمیرسه
-ییههه
خو چی میخوای؟
#هیونجین
#فیک
#استری_کیدز
ویو هیونجین :
باهاش سر اینکه کی از خط رد میشه شرط بستم. یه حسی بهم میگفت من قراره رد بشم.
-خو پس شب بخیر.
+شب بخیر.
اون اونسر تخت بود و من اینطرف تخت. خنده ای کردم و خوابیدم.
فلش بک به صبح
صبح که بیدار شدم با چیزی که دیدم شوکه شدم. ا.ت تو بغل من بود. خیلی کیوت تو بغل من خودشو جمع کرده بود و این باعث شد قلبم تند بزنه. محو صورتش شدم. چجوری اینقدر زیباست. نگاهی به ساعت انداختم ساعت 8 بود. الاناس که ا.ت هم بیدار شه. پس خودمو به خواب زدم.
ویو ا.ت :
صبح با گرمای خاصی بیدار شدم. انگار که یه نفر منو تو آغوش خودش گرفته بود. چشمامو که باز کردم دیدم حدسم درست بوده. من تو بغل هیونجین بودم. یعنی چی؟ من تو بغل هیونجین چیکار میکنم؟ من اول رفتم سمتش یا اون؟ آییش خدایاا منو انگور کنن. قبل اینکه بتونم کاری بکنم منو بیشتر کشید تو بغلش. شوکه شدم. ولی...اون احساسی که داشتم رو نمیتونم انکارش کنم. حس خیلی خوبی بود. گرمای بدنش...دستاش...لباش...
سرمو تکون دادم. من چم شده بود. دیدم هیونجینم بیدار شده و داره نگام میکنه.
+بیدار شدی؟ ببین کی از خط رد شده.
-ممکنه توومنو کشیده باشی سمت خودت
+ولی ما مدرک داریم(به دروبین اشاره کرد)
•صبح بخیر خابالو...هی ببینم اینجا چخبره.
همینو کم داشتیم. سریع از تو بغلش اومدم بیرون.
-هی سوجون...اونطور که فکر میکنی نیست.
+اتفاقا همونطوریه که فکر میکنی
-یااا. سوجون بزا بیام پایین برات توضیح میدم.
نگاهی عصبی به هیونمین انداختم. داشت میخندید. داره دیوونم میکنهه.
•پایین منتظرتونم.(در رو بست و رفت)
-یاا تو چه مرگتع؟
+من؟ چطور؟
-هیچی فقط مزاحمم نشو میخوام لباسامو عوض کنم.
وقتی رفتیم پایین سوجون زل زده بود به من. از خجالت لپام سرخ شد. نشستم جلوشو همه چیز رو گفتم.
•الان شما شرط بستین؟
+-اوهوم
•خو میخواین ببینیم کی برده و کی باخته؟
رفتیم اتاق سوجون و وایسادیم جلو کامپیوترش. سوجون ویدیوی دیشب رو آورد و سه تایی نشستیم نگاش کردیم. چون نمیشد همش رو ببینیم سوجون میزد جلو که
+وایسا وایسا
آهان الان معلوم میشه. وایسا چی؟ نه نههه.
دیدم هیونجین داره بهم شیطنت آمیز نگا میکنه.
+باختی خانوم ا.ت
•😂ا.ت از تو انتظار نداشتم
-امکان نداره. بزن دوباره ببینم
نه مثل اینکه امکان داره
خیلی پوکر به هیونجین نگا انداختم
_سوجون میکشمتت
•من چرا؟
+آخه زورش به من نمیرسه
-ییههه
خو چی میخوای؟
#هیونجین
#فیک
#استری_کیدز
۴.۰k
۱۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.