آرسام
بعد اتمام غذا کریم گفت : هیلی خب حتما خسته اید
برید بالا برای استراحت
خدمتکار ها راهنمایی تون میکنن
بلند شدم و گفتم : عالیه ...کی کارمون و شروع کنیم
کریم : همبن امشب به جلسه است خبرتون میکنم
بعد ۱۰ مین بلند شدیم و رفتیم طبقه بالا
حدود ۱۵..۱۶ تا پله داشت
خدمتکار : بفرمایید
رستا و رز تو یه اتاق
آرتا و مسیح و تو یه اتاق
و امیر و آیدا تو یه اتاق
و آیدا داشت حرص میخورد که چرا نباید با دخترا باشه
خلاصه با کلی غرغر رفتیم داخل اتاقمون
قبل هرکاری یعنی صحبت کردن و اینا
شروع کردیم به پیدا کردن شنود و یا دوربین
مطمئنا کار گذاشتن
بعد نیم ساعت پیدا کردیم
و سری برای هم تکون دادیم
منم رفتم یه دوش گرفتم تا یذره بخوابم
ولی عجیب همش فکر آرام تو سرم اکو میشد
و خوابم
برید بالا برای استراحت
خدمتکار ها راهنمایی تون میکنن
بلند شدم و گفتم : عالیه ...کی کارمون و شروع کنیم
کریم : همبن امشب به جلسه است خبرتون میکنم
بعد ۱۰ مین بلند شدیم و رفتیم طبقه بالا
حدود ۱۵..۱۶ تا پله داشت
خدمتکار : بفرمایید
رستا و رز تو یه اتاق
آرتا و مسیح و تو یه اتاق
و امیر و آیدا تو یه اتاق
و آیدا داشت حرص میخورد که چرا نباید با دخترا باشه
خلاصه با کلی غرغر رفتیم داخل اتاقمون
قبل هرکاری یعنی صحبت کردن و اینا
شروع کردیم به پیدا کردن شنود و یا دوربین
مطمئنا کار گذاشتن
بعد نیم ساعت پیدا کردیم
و سری برای هم تکون دادیم
منم رفتم یه دوش گرفتم تا یذره بخوابم
ولی عجیب همش فکر آرام تو سرم اکو میشد
و خوابم
۱.۵k
۱۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.