گل ارکیده
part⁴
فلش بک
دستامو کچ گرفته بودم و رو پیشونیم چسب زخم بود روی زانوم سیاه کرده بود به خودم توی آینه نگاه کردم قطره اشکی از گونم سر خورد چرا اون کارو باهام کرد حتی ازم معذرت خواهی نکرد به کسی نگفتم که اون منو حل داره تا دعواش کنن حتی بیمارستانم نیومد به دیدنم که ببینه حالم خوبه یانه ده روز از اون اتفاق میگذره
رفتم روی تختم نشستم و عروسمو توی دستم گرفتم که مامانم اومد توی اتاق کنارم روی تخت نشست
م.ا: ات دخترم مامان تهیونگ ینا قراه بیان خونمون
ات:بگو نیان میخوامممم
م.ا:ات توگه تهیونگو دوست داشتی باهاش بازی میکردی چیشد
ات:باهاش قهرم نمیخوام
م.ا: آشتی میکنید زن عمو گفته تهیونگ برات کادو خریده
ات: واقعا !!!!!
م.ا: اوهوم میخوای لباستو عوض کنی
ات:آرع
شب
صدای زنگ در اومد با لباس گل گلی صورتی که تنم بود و مو هامو خرگوشی بسته بودم منتظر تهیونگ بودم
وقتی اومد یه پاکت دستش بود لبخندی روی لبم نقش بست
م.ت: ات جان حالت خوبه ؟
ات:ممنون زن همو خوبم
زن عمو با ستش به تهیونگ زد
تهیونگ : ات اینو برای تو خریدم
ات: واقعا مرسیییی
پاکتو گرفتمو بازش کردم برام عروسک خرگوش صورتی خریده بود خیلی ذوق کردم
ات:مرسی خیلی خشگله تهینگ بیا باهم بریم اتاقم بازه کنیم
مکثی کرد
تهیونگ : باشه
باهم از پله ها رفتیم بالا وارد اتاقم شدم تهیونگ روی تختم نشست
در کمدم و باز کردم و عروسکمو گذاشتم توش
تهیونگ : اون عروسکو من برات نخریدم مامانم خرید بهم گفت که بهت بگم من برات خریدم
ات: ولی خیلی خوشگله تو بهم دادیش مهم نیست کی خریده
تهیونگ :دختر تو مشکل داری ؟(یکم بلند )
ات: من فقط دوست دارم (با بغض)
تهیونگ : من تورو از پله هولت دادم بهت بی محلی کردم سرت داد زدم دیگه چیکار کنم که بفهمی من ازت متنفرم (با داد )
دونه دونه اشکارم از صورتم سر میخورد از اتاق رفت بیرون درم محکم بست که باعث شد به دیوار تکیه بدم و چشمامو ببیندم
پایان فلش بک
ادامه کامنت
فالو♡
تازه یادم اومده اسم فیک رو براتون نزاشتم ಥ‿ಥ
فلش بک
دستامو کچ گرفته بودم و رو پیشونیم چسب زخم بود روی زانوم سیاه کرده بود به خودم توی آینه نگاه کردم قطره اشکی از گونم سر خورد چرا اون کارو باهام کرد حتی ازم معذرت خواهی نکرد به کسی نگفتم که اون منو حل داره تا دعواش کنن حتی بیمارستانم نیومد به دیدنم که ببینه حالم خوبه یانه ده روز از اون اتفاق میگذره
رفتم روی تختم نشستم و عروسمو توی دستم گرفتم که مامانم اومد توی اتاق کنارم روی تخت نشست
م.ا: ات دخترم مامان تهیونگ ینا قراه بیان خونمون
ات:بگو نیان میخوامممم
م.ا:ات توگه تهیونگو دوست داشتی باهاش بازی میکردی چیشد
ات:باهاش قهرم نمیخوام
م.ا: آشتی میکنید زن عمو گفته تهیونگ برات کادو خریده
ات: واقعا !!!!!
م.ا: اوهوم میخوای لباستو عوض کنی
ات:آرع
شب
صدای زنگ در اومد با لباس گل گلی صورتی که تنم بود و مو هامو خرگوشی بسته بودم منتظر تهیونگ بودم
وقتی اومد یه پاکت دستش بود لبخندی روی لبم نقش بست
م.ت: ات جان حالت خوبه ؟
ات:ممنون زن همو خوبم
زن عمو با ستش به تهیونگ زد
تهیونگ : ات اینو برای تو خریدم
ات: واقعا مرسیییی
پاکتو گرفتمو بازش کردم برام عروسک خرگوش صورتی خریده بود خیلی ذوق کردم
ات:مرسی خیلی خشگله تهینگ بیا باهم بریم اتاقم بازه کنیم
مکثی کرد
تهیونگ : باشه
باهم از پله ها رفتیم بالا وارد اتاقم شدم تهیونگ روی تختم نشست
در کمدم و باز کردم و عروسکمو گذاشتم توش
تهیونگ : اون عروسکو من برات نخریدم مامانم خرید بهم گفت که بهت بگم من برات خریدم
ات: ولی خیلی خوشگله تو بهم دادیش مهم نیست کی خریده
تهیونگ :دختر تو مشکل داری ؟(یکم بلند )
ات: من فقط دوست دارم (با بغض)
تهیونگ : من تورو از پله هولت دادم بهت بی محلی کردم سرت داد زدم دیگه چیکار کنم که بفهمی من ازت متنفرم (با داد )
دونه دونه اشکارم از صورتم سر میخورد از اتاق رفت بیرون درم محکم بست که باعث شد به دیوار تکیه بدم و چشمامو ببیندم
پایان فلش بک
ادامه کامنت
فالو♡
تازه یادم اومده اسم فیک رو براتون نزاشتم ಥ‿ಥ
۷.۴k
۱۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.