وقتی ا/ت مرده و .... (درخواستی)
وقتی ا/ت مرده و اعضا باور نمی کنن (درخواستی)
#سناریو
#درخواستی
•نامجون:ا/ت قبل از مرگش خیلی درد کشیده بود..!نه درد های فیزیکی بلکه درد های روحی شدید .. و این باعث شده بود بدترین مرگ رو برای خودش به ارمغان بیاره .. خودش از طبقه ²⁰ یک ساختمون پایین انداخت و بلافاصله مرد ... نامجون هر شب گریه می کرد و سردرگم بود!...
_____________
•جین:جین بزرگ ترین مافیا کره جنوبی بود ... !
یکروز جین بد جور مست می کنه و به سمت ا/ت میره و یه شلاق برمیداره و ا/ت رو کلی میزنه ! و ا/ت از درد جسمی و فیزیکی زیاد غش می کنه و بعد جین ² روز اون رو توی زندانش ، زندانی کرده بود و اینجور بود که ا/ت از تشنگی و گرسنگی و درد زیاد مرد ! ... جین مدت ها خودش رو مقصر می دونست و بعد از چند وقت افسردگی شدید گرفت !(آخه از پسر خوشگلم این کارا سر نمیزنه)
_____________
•یونگی: یونگی با ماشین خودش بهت زده بود اونم تصادفی .. توی حالت مستی بود پس بدون اینکه ببینه کی روی زمین افتاده فرار کرد !...وقتی روز بعد خبر مرگ تو به یونگی رسیده بود و توی دوربین های مدار بسته عکس یونگی افتاده بود یونگی زودتر خودش رو به پلیس ، معرفی کرد و نمیخواست بیشتر از این درد بکشه... شاید این وجدانش رو آروم می کرد !...:))
_______________
•هوسوک: تو یه بیماری لاعلاج داشتی پس همین کافی بود تا اون هوسوک خیلی شاد رو تبدیل به یه آدم افسرده و بی روح کنه که همه لبخند هاش فیکن!...
بعد از مرگ دردناک تو ... هوسوک همیشه به دیوار چشم غره میرفت و براش حتی مرگ خودش اصلا مهم نبود ... و انگیزه ای برای ادامه دادن زندگیش نداشت !:)
_______________
•جیمین: یکی از دشمن های جیمین با یکی از ساسنگ فن ها قراداد بستن تا تو رو بکشن
یه روز که رفته بودی پاساژ برای برگشت خواستی تاکسی بگیری که یه ماشین زرد دقیقا شبیه تاکسی سوار شدی و بیهوشت کردن و کلی شکنجه ت دادن و بعد از ⁴ روز گروگان گرفته شدن مردی .. !
جیمین میگفت شاید اگه بیشتر مراقب تو بود این اتفاق نمیافتاد ...
______________
•تهیونگ: روزی که تهیونگ کمپانی بود .. !
ا/ت پیتزا سفارش داد ... !
یه مرد که خودشو پیک جا زده بود وارد خونه ا/ت و تهیونگ شد .. ! و به تج.اوز کرد !
ا/ت افسردگی شدید گرفته بود چون توی خودش می ریخت و حتی به تهیونگ هم نگفته بود .. یه روز ³ بسته قرص می خوره و میمیره، تهیونگ هر شب با بغل کردن عکس ا/ت میخوابید:)
شاید اگه اون روز تهیونگ کمپانی نمی رفت اینجور نمیشد ؟! :)
______________
•جونگکوک: جونگکوک ³ ماه بود باهات کات کرده بود و اما هنوز بهت احساساتی داشت !
تو بعد از کات کردن با کسی که واقعا دوسش داشتی و پشتت و خالی نمی کرد واقعا افسرده شده بودی پس تصمیم به خودکشی می گیری و میمیری! ..
جونگکوک بعد از مرگ تو روز ها و ماه ها گریه می کرد ... و احساساتش مرده بودن:)!
#سناریو
#درخواستی
•نامجون:ا/ت قبل از مرگش خیلی درد کشیده بود..!نه درد های فیزیکی بلکه درد های روحی شدید .. و این باعث شده بود بدترین مرگ رو برای خودش به ارمغان بیاره .. خودش از طبقه ²⁰ یک ساختمون پایین انداخت و بلافاصله مرد ... نامجون هر شب گریه می کرد و سردرگم بود!...
_____________
•جین:جین بزرگ ترین مافیا کره جنوبی بود ... !
یکروز جین بد جور مست می کنه و به سمت ا/ت میره و یه شلاق برمیداره و ا/ت رو کلی میزنه ! و ا/ت از درد جسمی و فیزیکی زیاد غش می کنه و بعد جین ² روز اون رو توی زندانش ، زندانی کرده بود و اینجور بود که ا/ت از تشنگی و گرسنگی و درد زیاد مرد ! ... جین مدت ها خودش رو مقصر می دونست و بعد از چند وقت افسردگی شدید گرفت !(آخه از پسر خوشگلم این کارا سر نمیزنه)
_____________
•یونگی: یونگی با ماشین خودش بهت زده بود اونم تصادفی .. توی حالت مستی بود پس بدون اینکه ببینه کی روی زمین افتاده فرار کرد !...وقتی روز بعد خبر مرگ تو به یونگی رسیده بود و توی دوربین های مدار بسته عکس یونگی افتاده بود یونگی زودتر خودش رو به پلیس ، معرفی کرد و نمیخواست بیشتر از این درد بکشه... شاید این وجدانش رو آروم می کرد !...:))
_______________
•هوسوک: تو یه بیماری لاعلاج داشتی پس همین کافی بود تا اون هوسوک خیلی شاد رو تبدیل به یه آدم افسرده و بی روح کنه که همه لبخند هاش فیکن!...
بعد از مرگ دردناک تو ... هوسوک همیشه به دیوار چشم غره میرفت و براش حتی مرگ خودش اصلا مهم نبود ... و انگیزه ای برای ادامه دادن زندگیش نداشت !:)
_______________
•جیمین: یکی از دشمن های جیمین با یکی از ساسنگ فن ها قراداد بستن تا تو رو بکشن
یه روز که رفته بودی پاساژ برای برگشت خواستی تاکسی بگیری که یه ماشین زرد دقیقا شبیه تاکسی سوار شدی و بیهوشت کردن و کلی شکنجه ت دادن و بعد از ⁴ روز گروگان گرفته شدن مردی .. !
جیمین میگفت شاید اگه بیشتر مراقب تو بود این اتفاق نمیافتاد ...
______________
•تهیونگ: روزی که تهیونگ کمپانی بود .. !
ا/ت پیتزا سفارش داد ... !
یه مرد که خودشو پیک جا زده بود وارد خونه ا/ت و تهیونگ شد .. ! و به تج.اوز کرد !
ا/ت افسردگی شدید گرفته بود چون توی خودش می ریخت و حتی به تهیونگ هم نگفته بود .. یه روز ³ بسته قرص می خوره و میمیره، تهیونگ هر شب با بغل کردن عکس ا/ت میخوابید:)
شاید اگه اون روز تهیونگ کمپانی نمی رفت اینجور نمیشد ؟! :)
______________
•جونگکوک: جونگکوک ³ ماه بود باهات کات کرده بود و اما هنوز بهت احساساتی داشت !
تو بعد از کات کردن با کسی که واقعا دوسش داشتی و پشتت و خالی نمی کرد واقعا افسرده شده بودی پس تصمیم به خودکشی می گیری و میمیری! ..
جونگکوک بعد از مرگ تو روز ها و ماه ها گریه می کرد ... و احساساتش مرده بودن:)!
۱۹.۰k
۱۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.