رمان
رمان
شب خاص
پارت ۱۹
تهیونگه هم خوشحال بودم که تهیونگ اومده هم می ترسیدم اومد جلو و پسره رو گرفت و کلی کتکش زد و من رفتم و لباسامو پوشیده و پسره بعد از کلی کتک خوردن از تهیونگ فرار کرد و رفت بیرون تهیونگ خیلی عصبانی بود اومد پیشم و محکم مچ دستمو گرفت و کشید بیرون)
- ت... تهیونگ... م... من
+ خفه شو( با داد)
(منو کشوند و سوار ماشین کرد و برد خونه وقتی رسیدیم از ماشین پیاده شد درو و باز کردم و مچ دستمو گرفت و کشوند توی اتاق و هل داد روی تخت و در اتاق رو بست و قفل کرد)
- ت... تهیونگ...میتونم توضیح بدم
+ ببند دهنتو
- من... من کاری نکردم
+ گفتم دهنتو ببند... خودم یه کاری میکنم که کاری که اون عوضی کردو فراموش کنی یه کاری میکنم کاری که اون کرده از بین بره( با داد)
- تهیونگ من...
+ یبار دیگه حرف بزنی تنبیهت بد تر میشه
(از حرفی که زد ترسیدم و دیگه حرفی نزدم خیلی عصبانی بود اومد جلو و لباساشو در اورد و لباس های منو پاره کرد اشک تو چشام جمع شده بود ولی تهیونگ اهمیت نمیداد... )
شب خاص
پارت ۱۹
تهیونگه هم خوشحال بودم که تهیونگ اومده هم می ترسیدم اومد جلو و پسره رو گرفت و کلی کتکش زد و من رفتم و لباسامو پوشیده و پسره بعد از کلی کتک خوردن از تهیونگ فرار کرد و رفت بیرون تهیونگ خیلی عصبانی بود اومد پیشم و محکم مچ دستمو گرفت و کشید بیرون)
- ت... تهیونگ... م... من
+ خفه شو( با داد)
(منو کشوند و سوار ماشین کرد و برد خونه وقتی رسیدیم از ماشین پیاده شد درو و باز کردم و مچ دستمو گرفت و کشوند توی اتاق و هل داد روی تخت و در اتاق رو بست و قفل کرد)
- ت... تهیونگ...میتونم توضیح بدم
+ ببند دهنتو
- من... من کاری نکردم
+ گفتم دهنتو ببند... خودم یه کاری میکنم که کاری که اون عوضی کردو فراموش کنی یه کاری میکنم کاری که اون کرده از بین بره( با داد)
- تهیونگ من...
+ یبار دیگه حرف بزنی تنبیهت بد تر میشه
(از حرفی که زد ترسیدم و دیگه حرفی نزدم خیلی عصبانی بود اومد جلو و لباساشو در اورد و لباس های منو پاره کرد اشک تو چشام جمع شده بود ولی تهیونگ اهمیت نمیداد... )
۱۵.۲k
۱۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.