تک پارتی^••^ درخواستی
الا:نه کاری ندارم بانی کوچولو
تلفنو قط کردمو پتو رو کشیدم رو خودم از وقتی کوک رفته تور دلم گرفته تازشم حالم بدشده اما نمیخواستم به کوک بگم تا ناراحت بشه حرارت بدنم خیلی داشت زیاد میشد برای همین پتو رو زدم کنار دیگه نفهمیدم چیشد
ویو کوک
تو پرواز بودمو با وای فای هواپیما به الا زنگ زدم بهش گفتم میرم ی شهر دیگه برای کنسرت اما در واقع داشتم میفرتم کره توی انگیلیس که بودم برای الا ی گردنبد خیلی خوشگل خریدم تا خوشحال بشه و ی کادو برای معذرت خواهی
۴ساعت بعد خونه
ویو کوک
بالاخره رسیدم خونه سوار اسانسور شدم هرچی در زدم الا در رو باز نکرد رمز خونرو همه جا خاموش بود چندبار صداش زدم جواب نداد رفتم جلوتر دیدم صدای ناله و خسخس میاد رفتم جلوتر الا روی کاناپه بودو صورت خیس عرق بود وسایلمو گذاشتم رفتم سمتش دستمو گذاشتم رو پیشونیش تبش خیلی زیاد بود از تو آشپز خونه ی دستمال آبی با دور دوری سفید و ی تشت کوچولو سفید آب سرد بردم کنار دستمال گذاشتم رو پیشونبش تا حرارت بدنش کم بشه چندبار این کارو انجام دادم تا اثر کنه ساعت تقریبا ۱۱:۳۰شب بود رفتم تو اشپزخونه برگشتم دیدم الا کمکم داره بیدار میشه
الا:کوک..امدی(بیحال)(دو نقطقه ها سرفن)
کوک:اره دورت بگردم امدم حالت خوبه؟چرا نگفتی سرما خوردی؟
الا:نمی..خواستم..نگرانت..کنم
کوک:اما الان مردم زنده شدم تو اون حال دیدمت
الا:ببخشید
کوک:ی دقیقه وایسا
رفتم از کیفم ی جعبه آوردم و ی پاکت که کادوش توش بود رفتم پیشش
کوک:میخواستم وقتی امدم بهت بدم اما فهمیدم بهم نگفتی دیگه نمیدم
الا:کوکی(مظلوم)لطفا بده ببخشید از این الان هرچی بشه بهت میگم
کوک:ای خودت اونطوری نکن نمیتونم تحمل بفرماین اینم کادوی شما
الا:مرسی
بلند شدم نشستم پاکت وا کردم پشمام ریخت وسایل نقاشی همونایی که میخواستم همونا اون جعبه رو هم وا کردم توش ی قلمو وحشتناک قشنگ بود که مخفف اسم خودم کوک روش هک شده بود و ی گردنبد کنارش
الا:اینا خیلی قشنگه خیلی قشنگه همین طور خیلی زیاده اصلا نیازی نبود
کوک:خوب به عنوان کادو معذرت خواهی و سالگرد آشنا شدنمون به نظرت کمه؟
الا:ای وای من اصلا یادم نبود ببخشید شرمندت شدم
کوک:تا وقتی تو کنارمی من نیازی به هیچی ندارم تو بهترین چیزی هستی که من دارم
ببینم مگه شما مریض نبودی انقدر سرحال شدی؟
الا:(سرفه)چرا..چرا بودم
کوک:ای شیطون
پایان؟:)
تلفنو قط کردمو پتو رو کشیدم رو خودم از وقتی کوک رفته تور دلم گرفته تازشم حالم بدشده اما نمیخواستم به کوک بگم تا ناراحت بشه حرارت بدنم خیلی داشت زیاد میشد برای همین پتو رو زدم کنار دیگه نفهمیدم چیشد
ویو کوک
تو پرواز بودمو با وای فای هواپیما به الا زنگ زدم بهش گفتم میرم ی شهر دیگه برای کنسرت اما در واقع داشتم میفرتم کره توی انگیلیس که بودم برای الا ی گردنبد خیلی خوشگل خریدم تا خوشحال بشه و ی کادو برای معذرت خواهی
۴ساعت بعد خونه
ویو کوک
بالاخره رسیدم خونه سوار اسانسور شدم هرچی در زدم الا در رو باز نکرد رمز خونرو همه جا خاموش بود چندبار صداش زدم جواب نداد رفتم جلوتر دیدم صدای ناله و خسخس میاد رفتم جلوتر الا روی کاناپه بودو صورت خیس عرق بود وسایلمو گذاشتم رفتم سمتش دستمو گذاشتم رو پیشونیش تبش خیلی زیاد بود از تو آشپز خونه ی دستمال آبی با دور دوری سفید و ی تشت کوچولو سفید آب سرد بردم کنار دستمال گذاشتم رو پیشونبش تا حرارت بدنش کم بشه چندبار این کارو انجام دادم تا اثر کنه ساعت تقریبا ۱۱:۳۰شب بود رفتم تو اشپزخونه برگشتم دیدم الا کمکم داره بیدار میشه
الا:کوک..امدی(بیحال)(دو نقطقه ها سرفن)
کوک:اره دورت بگردم امدم حالت خوبه؟چرا نگفتی سرما خوردی؟
الا:نمی..خواستم..نگرانت..کنم
کوک:اما الان مردم زنده شدم تو اون حال دیدمت
الا:ببخشید
کوک:ی دقیقه وایسا
رفتم از کیفم ی جعبه آوردم و ی پاکت که کادوش توش بود رفتم پیشش
کوک:میخواستم وقتی امدم بهت بدم اما فهمیدم بهم نگفتی دیگه نمیدم
الا:کوکی(مظلوم)لطفا بده ببخشید از این الان هرچی بشه بهت میگم
کوک:ای خودت اونطوری نکن نمیتونم تحمل بفرماین اینم کادوی شما
الا:مرسی
بلند شدم نشستم پاکت وا کردم پشمام ریخت وسایل نقاشی همونایی که میخواستم همونا اون جعبه رو هم وا کردم توش ی قلمو وحشتناک قشنگ بود که مخفف اسم خودم کوک روش هک شده بود و ی گردنبد کنارش
الا:اینا خیلی قشنگه خیلی قشنگه همین طور خیلی زیاده اصلا نیازی نبود
کوک:خوب به عنوان کادو معذرت خواهی و سالگرد آشنا شدنمون به نظرت کمه؟
الا:ای وای من اصلا یادم نبود ببخشید شرمندت شدم
کوک:تا وقتی تو کنارمی من نیازی به هیچی ندارم تو بهترین چیزی هستی که من دارم
ببینم مگه شما مریض نبودی انقدر سرحال شدی؟
الا:(سرفه)چرا..چرا بودم
کوک:ای شیطون
پایان؟:)
۴.۰k
۱۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.