نقآب دآر
•بـیـسـت•
لی:بله...مشکلی نیست تا همین حالا هم خیلی سربار شما شدیم ممنون(لبخند)
جانگ:ببخشید که نمیتونم بلند شم خداحافظی کنم و شمارو بدرقه کنم...(با صدای آروم)
کیم:نه مشکلی نیست.شب خوبی داشته باشید
(از اتاق خارج شدم و به سمت آسانسور رفتم،وقتی سوار آسانسور شدم تلفنم رو از جیب شلوارم در آووردم و رفتم توی تماس هام و اسم آقای مین رو سرچ کردم و دکمه ی سبز رنگ رو فشار دادم و گوشی رو روی گوش سمت راستم گذاشتم)
مین:ارباب!(داد زد)
کیم:(سکوت کوتاهی کرد و هوفی کشید و بعد از چند ثانیه خیره شدن به سقف آسانسور با صدای آروم و خونسردی به آقای مین جواب داد)بله؟
مین:(با صدای لرزون و ترسیده و صدایی با ولوم بالا جوری که انگار نمیتونه ترسش رو انکار کنه و نادیده بگیره و یا کنار بزاره جواب کیم رو داد)نقاب دار!(این رو گفت و سرفه ای کرد و به سینه اش ظربه زد)
کیم:(چشم تای کیم گرد شد،چیزی که میشنید و اسمی که میشنید براش قابل باور نبود،حتی مطمئن نبود اون اسم رو گفته باشن،نمیدونست منظور آقای مین از نقاب دار اون هم با این لحن و ولوم و حالت چی بود،دلیلش چی بود؟بعد از مکث کوتاهی با صدای جدی و مطمئن جواب آقای مین رو داد)منظورت چیعه؟!
مین:(بعد از سرفه های بی وقفه و پشت سر هم نفس عمیقی کشید)توی دفتر بود!وقتی با آقاب جئون وارد دفتر شدیم دیدیمش!پشت میزت نشسته بود!(چند نفس عمیق کشید)
(از پشت تلفن صدای جئون اومد و لحظه ای احساس کردم از پشت تلفن تلفن از آقای مین گرفته شد،نمیدونم کی اون رو گرفت ولی منتظر موندم حرفی بزنه تا جوابش رو یدم فقط امیدوارم اون جئون دلقک نباشه که اصلا حوصلهاش رو ندارم...)
جئون:کیم!(با صدای بازیگوش و ترسیده و هیجانی "کیم" رو گفت)وای باورت نمیشه!وقتی دیدمش سر جام خشکم زد!تا الان ندیدت بودمش...میدونی راستش بنظرم جذابه تازه این که ریده به سرنوشت تو،جذاب ترش میکنه(خندید)وای ولی موهاش...وای ننههه اصلا نمیدونی چقدر جذاب بود،مطمئنی عاشقش نشدی؟!اگه عاشقش شدی کنار بکش که اون ماله منه از همین حالا گفته باشم!در مقابل من هیچ شانسی نداری کیم همین الان کنار بکش(پوزخند)
(اوه خدای من همین دلقک این وسط کم یود...موندم واقعا به چی فکر میکنه که همچین سناریو هایی به ذهنش رسیده؟!اصلا چطور به این نتیجه رسیده که من دوستش دارم؟!واقعا دوست دارم یجوری بکوبم دهنش که...هوف...بیا آرامشمونو حفظ کنیم کیم،الان آرامش بهترین چیزه...هوف...)
کیم:(چشمی چرخوند و توفی از دهنش بیرون داد و چند بار با پنجه ی پاش به زمین ظربه زد)نگران نباش اون زنعه هرزه ی عوضی مات خودت عاشقش نیستم،فقط وقتی بدستش آووردی مراقبش باش چون ممکنه بمیره!به دست من...("به دست من"رو با صدای آرومی زمزمه کرد)
لی:بله...مشکلی نیست تا همین حالا هم خیلی سربار شما شدیم ممنون(لبخند)
جانگ:ببخشید که نمیتونم بلند شم خداحافظی کنم و شمارو بدرقه کنم...(با صدای آروم)
کیم:نه مشکلی نیست.شب خوبی داشته باشید
(از اتاق خارج شدم و به سمت آسانسور رفتم،وقتی سوار آسانسور شدم تلفنم رو از جیب شلوارم در آووردم و رفتم توی تماس هام و اسم آقای مین رو سرچ کردم و دکمه ی سبز رنگ رو فشار دادم و گوشی رو روی گوش سمت راستم گذاشتم)
مین:ارباب!(داد زد)
کیم:(سکوت کوتاهی کرد و هوفی کشید و بعد از چند ثانیه خیره شدن به سقف آسانسور با صدای آروم و خونسردی به آقای مین جواب داد)بله؟
مین:(با صدای لرزون و ترسیده و صدایی با ولوم بالا جوری که انگار نمیتونه ترسش رو انکار کنه و نادیده بگیره و یا کنار بزاره جواب کیم رو داد)نقاب دار!(این رو گفت و سرفه ای کرد و به سینه اش ظربه زد)
کیم:(چشم تای کیم گرد شد،چیزی که میشنید و اسمی که میشنید براش قابل باور نبود،حتی مطمئن نبود اون اسم رو گفته باشن،نمیدونست منظور آقای مین از نقاب دار اون هم با این لحن و ولوم و حالت چی بود،دلیلش چی بود؟بعد از مکث کوتاهی با صدای جدی و مطمئن جواب آقای مین رو داد)منظورت چیعه؟!
مین:(بعد از سرفه های بی وقفه و پشت سر هم نفس عمیقی کشید)توی دفتر بود!وقتی با آقاب جئون وارد دفتر شدیم دیدیمش!پشت میزت نشسته بود!(چند نفس عمیق کشید)
(از پشت تلفن صدای جئون اومد و لحظه ای احساس کردم از پشت تلفن تلفن از آقای مین گرفته شد،نمیدونم کی اون رو گرفت ولی منتظر موندم حرفی بزنه تا جوابش رو یدم فقط امیدوارم اون جئون دلقک نباشه که اصلا حوصلهاش رو ندارم...)
جئون:کیم!(با صدای بازیگوش و ترسیده و هیجانی "کیم" رو گفت)وای باورت نمیشه!وقتی دیدمش سر جام خشکم زد!تا الان ندیدت بودمش...میدونی راستش بنظرم جذابه تازه این که ریده به سرنوشت تو،جذاب ترش میکنه(خندید)وای ولی موهاش...وای ننههه اصلا نمیدونی چقدر جذاب بود،مطمئنی عاشقش نشدی؟!اگه عاشقش شدی کنار بکش که اون ماله منه از همین حالا گفته باشم!در مقابل من هیچ شانسی نداری کیم همین الان کنار بکش(پوزخند)
(اوه خدای من همین دلقک این وسط کم یود...موندم واقعا به چی فکر میکنه که همچین سناریو هایی به ذهنش رسیده؟!اصلا چطور به این نتیجه رسیده که من دوستش دارم؟!واقعا دوست دارم یجوری بکوبم دهنش که...هوف...بیا آرامشمونو حفظ کنیم کیم،الان آرامش بهترین چیزه...هوف...)
کیم:(چشمی چرخوند و توفی از دهنش بیرون داد و چند بار با پنجه ی پاش به زمین ظربه زد)نگران نباش اون زنعه هرزه ی عوضی مات خودت عاشقش نیستم،فقط وقتی بدستش آووردی مراقبش باش چون ممکنه بمیره!به دست من...("به دست من"رو با صدای آرومی زمزمه کرد)
۱۰.۵k
۱۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.