جدی اگر یهو وسط مراسم طرف از تابوت بلند شه چی
- Hello dady!
- کوک مسخره بازی در نیار از تابوت بیا بیرون کار داریم!
جونگکوک کلافه از دست غر زدنهای همکارش که مشغول تزئین سالن مراسم ختم بود، از تابوت بیرون اومد.
- نمیذاری یکم از این زمان کوفتی برای این مراسم کوفتیتر لذت ببرم.
صندلیها رو در ردیفهای مرتب چید و خسته روی یکیشون جای گرفت.
- جدی اگر یهو وسط مراسم، طرف از تابوت بلند شه چی؟
تهیونگ از چیدن تاجگلها و میز پذیرایی دست کشید و دست به کمر با چهرهای ناامید به پسر خیره شد.
- دو ثانیه رفتی اون تو خوابیدی مغزت تاب برداشت؟
تهیونگ از درون میدونست که اگر این رفتارهای عجیب و سرگرمکنندهی جونگکوک نبود تحمل شغلی که تماما با غم سروکار داشت براش سخت میشد اما از اذیت کردن پسر دست نمیکشید.
جونگکوک از پشت سرش رو روی شونهی تهیونگ گذاشت و زیر گوش پسر زمزمه کرد:
- وقت مرگم با عزی(عزرائیل) جون حرف میزنم سر ختم یه دور برگردم بترسونمت بعد دوباره برم.
به حرف پسر خندید اما یادآوری این حقیقت که روزی این مراسم برای خودشون برگزار میشه، غصهاش گرفت.
- Hello dady!
- کوک مسخره بازی در نیار از تابوت بیا بیرون کار داریم!
جونگکوک کلافه از دست غر زدنهای همکارش که مشغول تزئین سالن مراسم ختم بود، از تابوت بیرون اومد.
- نمیذاری یکم از این زمان کوفتی برای این مراسم کوفتیتر لذت ببرم.
صندلیها رو در ردیفهای مرتب چید و خسته روی یکیشون جای گرفت.
- جدی اگر یهو وسط مراسم، طرف از تابوت بلند شه چی؟
تهیونگ از چیدن تاجگلها و میز پذیرایی دست کشید و دست به کمر با چهرهای ناامید به پسر خیره شد.
- دو ثانیه رفتی اون تو خوابیدی مغزت تاب برداشت؟
تهیونگ از درون میدونست که اگر این رفتارهای عجیب و سرگرمکنندهی جونگکوک نبود تحمل شغلی که تماما با غم سروکار داشت براش سخت میشد اما از اذیت کردن پسر دست نمیکشید.
جونگکوک از پشت سرش رو روی شونهی تهیونگ گذاشت و زیر گوش پسر زمزمه کرد:
- وقت مرگم با عزی(عزرائیل) جون حرف میزنم سر ختم یه دور برگردم بترسونمت بعد دوباره برم.
به حرف پسر خندید اما یادآوری این حقیقت که روزی این مراسم برای خودشون برگزار میشه، غصهاش گرفت.
۹۳۷
۲۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.