پارت ۳
چند ساعت گپ زدن و سونو و جونگین تصمیم گرفتن برم بیرون
جونگین و سونو : خداحافظ
ا.ت و هانا : کجا؟؟؟؟
جونگین : بیرون
هاناو ا.ت : باشه ... خداحافظ
الان فقط ا.ت و هانا تو خونه بودن
ا.ت رفت دستشویی و هانا سریع یه چاقو برداشت و رفت تو حمام (حمامو دستشویی تو یه جا هستن و حمام ته هست و دستشویی جلو )
ا.ت داشت از در خارج میشد که هانا سریع ا.ت و کشید و انداخت تو وان هانا چاقو رو گذاشت کنار ا.ت سریع بلند شد و با مشت زد تو صورت هانا
ا.ت یقه ی هانا رو گرفت و گفت چرا اینکارو کردی هرومزاده هااااااا. ؟؟
هانا : برای چی عشق منو تردیدی بیشعور
ا.ت : چی میگی ؟؟؟ عشقت ؟؟؟
هانا : اره .. عشقم .. جونگین .. جونگین منو دوست داره نه تو
ا.ت : اون منو دوست دارهههه با صدای خیلی بلند میگفت
هانا : اگه تورو دوست داشت به بهونه ای که با تو نره بار بهت نمیگفت با دوستاش میره رستوران ... من خودم بار بودم و دیدم جونگین مست نبود و یه دختره افتاد بغلش و ازش لب گرف
هانا همه حرفاش دروغ بود تا ا.ت بره خودکشی کنه چون میدونست ا.ت چقدر جونگین رو دوست داره
ا.ت : نهههه . امکان ندارد ... با داد و گریه
چهار زانو نشست و گریه کرد هانا هم از فرصت استفاده کرد و گفت اگه بره و خودکشی نکنه و دوباره برگرده و جونگین رو ازش بگیره چاقو رو به کمر ا.ت زد و ا.ت کاملا افتاد رو زمین ولی زنده بود هانا چاقو رو بالا دستش گرفته بود که ا.ت گفت نههههه خواهش میکنم 😭😭 اینکارو نکن
هانا : دیگه دیره ....
هانا با ۱۲ ضربه چاقو به ا.ت زد و اون رو کشت
و داشت میبردش تا دفنش کنه تو باغچه که جونگین و سونو اومدن و هانا همونجا وایستاد
جونگین : ا.تتتت نهههههه ... تو چیکار کردی هاناااااااا همه حرفاش با داد و گریه بود
سونو هم رفت و هانا رو برداشت و رفت چون میدونست هر هانا اعدام میشه
جونگین هم که با عشقش که حتی جوابش هم نمی داد تنها موند و جسم بی جون دخترک رو به. بغلش کشید ولی چه فایده الان چند سال روز هاش رو بدون اون میگزرونه 😭😭🥺
واقعا گریم گرفت 🥺🥺🥺
جونگین و سونو : خداحافظ
ا.ت و هانا : کجا؟؟؟؟
جونگین : بیرون
هاناو ا.ت : باشه ... خداحافظ
الان فقط ا.ت و هانا تو خونه بودن
ا.ت رفت دستشویی و هانا سریع یه چاقو برداشت و رفت تو حمام (حمامو دستشویی تو یه جا هستن و حمام ته هست و دستشویی جلو )
ا.ت داشت از در خارج میشد که هانا سریع ا.ت و کشید و انداخت تو وان هانا چاقو رو گذاشت کنار ا.ت سریع بلند شد و با مشت زد تو صورت هانا
ا.ت یقه ی هانا رو گرفت و گفت چرا اینکارو کردی هرومزاده هااااااا. ؟؟
هانا : برای چی عشق منو تردیدی بیشعور
ا.ت : چی میگی ؟؟؟ عشقت ؟؟؟
هانا : اره .. عشقم .. جونگین .. جونگین منو دوست داره نه تو
ا.ت : اون منو دوست دارهههه با صدای خیلی بلند میگفت
هانا : اگه تورو دوست داشت به بهونه ای که با تو نره بار بهت نمیگفت با دوستاش میره رستوران ... من خودم بار بودم و دیدم جونگین مست نبود و یه دختره افتاد بغلش و ازش لب گرف
هانا همه حرفاش دروغ بود تا ا.ت بره خودکشی کنه چون میدونست ا.ت چقدر جونگین رو دوست داره
ا.ت : نهههه . امکان ندارد ... با داد و گریه
چهار زانو نشست و گریه کرد هانا هم از فرصت استفاده کرد و گفت اگه بره و خودکشی نکنه و دوباره برگرده و جونگین رو ازش بگیره چاقو رو به کمر ا.ت زد و ا.ت کاملا افتاد رو زمین ولی زنده بود هانا چاقو رو بالا دستش گرفته بود که ا.ت گفت نههههه خواهش میکنم 😭😭 اینکارو نکن
هانا : دیگه دیره ....
هانا با ۱۲ ضربه چاقو به ا.ت زد و اون رو کشت
و داشت میبردش تا دفنش کنه تو باغچه که جونگین و سونو اومدن و هانا همونجا وایستاد
جونگین : ا.تتتت نهههههه ... تو چیکار کردی هاناااااااا همه حرفاش با داد و گریه بود
سونو هم رفت و هانا رو برداشت و رفت چون میدونست هر هانا اعدام میشه
جونگین هم که با عشقش که حتی جوابش هم نمی داد تنها موند و جسم بی جون دخترک رو به. بغلش کشید ولی چه فایده الان چند سال روز هاش رو بدون اون میگزرونه 😭😭🥺
واقعا گریم گرفت 🥺🥺🥺
۵.۲k
۲۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.