رمان سرنوشت کپی حتی با اسم نویسنده حرام....
_سلام کی اومدی ندیدمت
_به قل نرگس داشتی با شاهزاده رویاییت دیدار میکردی
_اذیتم نکن پرنیا
_باش بابا بی جنبه
_بی جنبه توعی یا نه من
_/پرنیا مامان برو لبلساتو عوض کن بیا شام
_بردی جفت چشمام دلبرم
_/کمتر اتیش بسوزون سلیطه
*ویو سر سفره
_خاله لیلا من عاشق دست پختتم چطوری انقدر خوشمزه درست میکنی
_هستی نکنه میخوای واسه شوهرت درست کنی میپرسی
_عه تیکه ننداز فقط میخوام یاد بگیرم مگه چشه
_/اذیتش نکن پرنیا هستی جان اگه دلت میخواد یاد بگیری فردا بیا خونه ی ما بهت یاد میدم اها اگه تونستی مامانتم بیار دلم واسش تنگ شده
_ماما..ماما..نم
_/اره دیگه هستی چیزی شده
_خاله مامانم
دیگه نتونستم تحمل کنم و بغضی که تو گلوم بود شکست خاله بغلم کرد و سرمو نوازش کرد از خودش جدام کرد و به صورتم نگاه کرد
_/هستی اتفاقی واسه مادرت افتاده
_مامان مادر و پدر هستی
_/چیشده
_خاله لیلا مامان بابام امروز...امرو..ز
_/امروز چی هستی
_هستی جان بگو چی شده مامان بابات چی شدن عمو
_مامان بابا من بعدا بهتون میگم
_/هستی خودت بعدا بم بگو باشه
سری تکون دادم با استین لباسم اشکامو پاک کردم که جلوی صورتم یه دستمال گرفت شد
_بگیر اشکاتو پاک کن اشک به چشمات نمیاد دختر جون
_پرهام
_جانم
_ندیدمت
_کوری دیگه
_باشه بابا
_من باباتم
_پرهام تورو خدا دس از سرم بردار حوصله ندارم
_چه اتفاقی افتاده هستی
_ولش بعدا میگم
_تورو جون پرهام بگو
_عه اذیت نکن برو کنار بزار ظرفا رو ببرم واسه مامانت
_بزار من میبرم
_نه خودم میبرم
بلاخره بعد از کلی کل کل شازده گذاشت ببرمشون
اومدم نشستم کنار خاله لیلا و پرنیا عمو حسین و نرگس و پرهام داشتن گیم بازی میکردن
_عه جر نزن پرهام
_من کی جر زدم جوجه
_عی توف تو این زندگی
_بی تر ادب ادم باش
_ب ت چ
_اوهی با بزرگ ترت درست حرف بزنا
_اگه نزنم
_منم نمیرنم
_برو گمشو بابام اصکل
_هوش دوس با قلو من حرف بزنا
_نه بابا اگه نزنم
_یه جوری میزنم از وسط به دو شقه مساوی تقسیم شی
ناخداگاه یاد دعوای خودمو شیدا و پیام افتادم چقدر دلم واسشون تنگ شده بعد از چند دقیقه دستی رو روی شونم نشست با لبخند بهم نگاه میکرد
_به قل نرگس داشتی با شاهزاده رویاییت دیدار میکردی
_اذیتم نکن پرنیا
_باش بابا بی جنبه
_بی جنبه توعی یا نه من
_/پرنیا مامان برو لبلساتو عوض کن بیا شام
_بردی جفت چشمام دلبرم
_/کمتر اتیش بسوزون سلیطه
*ویو سر سفره
_خاله لیلا من عاشق دست پختتم چطوری انقدر خوشمزه درست میکنی
_هستی نکنه میخوای واسه شوهرت درست کنی میپرسی
_عه تیکه ننداز فقط میخوام یاد بگیرم مگه چشه
_/اذیتش نکن پرنیا هستی جان اگه دلت میخواد یاد بگیری فردا بیا خونه ی ما بهت یاد میدم اها اگه تونستی مامانتم بیار دلم واسش تنگ شده
_ماما..ماما..نم
_/اره دیگه هستی چیزی شده
_خاله مامانم
دیگه نتونستم تحمل کنم و بغضی که تو گلوم بود شکست خاله بغلم کرد و سرمو نوازش کرد از خودش جدام کرد و به صورتم نگاه کرد
_/هستی اتفاقی واسه مادرت افتاده
_مامان مادر و پدر هستی
_/چیشده
_خاله لیلا مامان بابام امروز...امرو..ز
_/امروز چی هستی
_هستی جان بگو چی شده مامان بابات چی شدن عمو
_مامان بابا من بعدا بهتون میگم
_/هستی خودت بعدا بم بگو باشه
سری تکون دادم با استین لباسم اشکامو پاک کردم که جلوی صورتم یه دستمال گرفت شد
_بگیر اشکاتو پاک کن اشک به چشمات نمیاد دختر جون
_پرهام
_جانم
_ندیدمت
_کوری دیگه
_باشه بابا
_من باباتم
_پرهام تورو خدا دس از سرم بردار حوصله ندارم
_چه اتفاقی افتاده هستی
_ولش بعدا میگم
_تورو جون پرهام بگو
_عه اذیت نکن برو کنار بزار ظرفا رو ببرم واسه مامانت
_بزار من میبرم
_نه خودم میبرم
بلاخره بعد از کلی کل کل شازده گذاشت ببرمشون
اومدم نشستم کنار خاله لیلا و پرنیا عمو حسین و نرگس و پرهام داشتن گیم بازی میکردن
_عه جر نزن پرهام
_من کی جر زدم جوجه
_عی توف تو این زندگی
_بی تر ادب ادم باش
_ب ت چ
_اوهی با بزرگ ترت درست حرف بزنا
_اگه نزنم
_منم نمیرنم
_برو گمشو بابام اصکل
_هوش دوس با قلو من حرف بزنا
_نه بابا اگه نزنم
_یه جوری میزنم از وسط به دو شقه مساوی تقسیم شی
ناخداگاه یاد دعوای خودمو شیدا و پیام افتادم چقدر دلم واسشون تنگ شده بعد از چند دقیقه دستی رو روی شونم نشست با لبخند بهم نگاه میکرد
۲.۶k
۲۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.