رمان سرنوشت کپی حتی با ذکر اسم نویسنده حرام...
_داداش الان کجایی
_الان نمیتونم ببینمت هستی
_اخه چرا
_هستی اون ادمیی که اومدن خونه رو یادت میاد
_اره ادمای شکیب بودن
_اونا دنباله توعن
_هانن واسه چی
_معلوم شدش حس شکیب نسبت بهت هوس نبود واقعی بود
_از کجا مطمئنی
_الان نمیتونم بگم خدافظ
_الو الو پیام جواب بده الوووو قطع کرد عوضی
_گفتم فوشش نده دیگه هستی
_پرهام
_جانم
_میگم صداش کلف تر نشده بود
_منحرف بدبخت
_عههه سر به سرم نزار
_بگیر کپه مرگتو بزار
_هوی با ادب باش بی ادب
_کی به کی میگه
_خفه ساز
_ببند الان مامانمینا میان هستی
_به من چه
چشمامو بستم با فکر کردن به پیام که بعد از چند سال صداشو شنیدم چشمام بسته شد
اییی اینجا دیگه کدوم گوریه اهای کی اونجاست اهاییی کسی نیست خاله لیلا عمو حسین پرهام پرنیا کجایین دارین منو میترسونینا اهای نرگس تو اونجایی کثا*فت سر به سرم نزار میدونی ترسوعم دیگه کم کم داشتم سکته میکردم خدایا چرا کسی نیست
_نفسم من اینجام
با صداش خون توی رگام یخ زد یعنی خودش بود اون او اون
_اره شکیبم
به سمتش برگشم روی مبل نشسته بود و یه دختر زیر دستش بود که دستا و پاهاش و با طناب بسته بودن و دهنشو با چسب بسته بودن موهاش دور سرش ریخته بود
_عشقم بیا اینجا که دلم واست تنگ شده بود
_جلو نیا..ا..ا..گه جل..لل..و..بیای..
_چیکار میکنی
کنار دستم یه گلدون بود برداشتم
_اگه جلو بیای میکشمت
_تو اگه میتونی بکن
اونقدر ترسیدم که گلدون و پرت کردم و خورد تو سر پیام که از خواب پردیدم
خدایا همش خواب بود چرا اون دیدم پیام چرا اون نه امکان نداره چند تا سیلی به خودم زدم و از جام بلند شدم کش و قوصی به کمرم دادم دیشب چون پیش پرهام بودم روسری رو چند تا گره زده بودم تا اون نبینه روسری رو باز کردم و گوشیمو برداشتمو زنگ زدم به نرگس بعد از چنتا بوق
_جانم هستی
_نرگس بیا بالا
_اومدم
حدود چند دقیقه دیگه صدای در اومد
_اجازه هس
_بیا تو نرگس
_جانم سیندرلا امری داشتین
_مسخره نکن
_من جرئت ندارم ملکه
_دیوونه
_خوب کاری داشتی
_گشنمه
_خوب بیا پایین یه چی کوفت کن
_بابات و پرهام
_بابام پرهام و پرنیا رو برده دانشگاه از اونجام میره سر کار
_الان نمیتونم ببینمت هستی
_اخه چرا
_هستی اون ادمیی که اومدن خونه رو یادت میاد
_اره ادمای شکیب بودن
_اونا دنباله توعن
_هانن واسه چی
_معلوم شدش حس شکیب نسبت بهت هوس نبود واقعی بود
_از کجا مطمئنی
_الان نمیتونم بگم خدافظ
_الو الو پیام جواب بده الوووو قطع کرد عوضی
_گفتم فوشش نده دیگه هستی
_پرهام
_جانم
_میگم صداش کلف تر نشده بود
_منحرف بدبخت
_عههه سر به سرم نزار
_بگیر کپه مرگتو بزار
_هوی با ادب باش بی ادب
_کی به کی میگه
_خفه ساز
_ببند الان مامانمینا میان هستی
_به من چه
چشمامو بستم با فکر کردن به پیام که بعد از چند سال صداشو شنیدم چشمام بسته شد
اییی اینجا دیگه کدوم گوریه اهای کی اونجاست اهاییی کسی نیست خاله لیلا عمو حسین پرهام پرنیا کجایین دارین منو میترسونینا اهای نرگس تو اونجایی کثا*فت سر به سرم نزار میدونی ترسوعم دیگه کم کم داشتم سکته میکردم خدایا چرا کسی نیست
_نفسم من اینجام
با صداش خون توی رگام یخ زد یعنی خودش بود اون او اون
_اره شکیبم
به سمتش برگشم روی مبل نشسته بود و یه دختر زیر دستش بود که دستا و پاهاش و با طناب بسته بودن و دهنشو با چسب بسته بودن موهاش دور سرش ریخته بود
_عشقم بیا اینجا که دلم واست تنگ شده بود
_جلو نیا..ا..ا..گه جل..لل..و..بیای..
_چیکار میکنی
کنار دستم یه گلدون بود برداشتم
_اگه جلو بیای میکشمت
_تو اگه میتونی بکن
اونقدر ترسیدم که گلدون و پرت کردم و خورد تو سر پیام که از خواب پردیدم
خدایا همش خواب بود چرا اون دیدم پیام چرا اون نه امکان نداره چند تا سیلی به خودم زدم و از جام بلند شدم کش و قوصی به کمرم دادم دیشب چون پیش پرهام بودم روسری رو چند تا گره زده بودم تا اون نبینه روسری رو باز کردم و گوشیمو برداشتمو زنگ زدم به نرگس بعد از چنتا بوق
_جانم هستی
_نرگس بیا بالا
_اومدم
حدود چند دقیقه دیگه صدای در اومد
_اجازه هس
_بیا تو نرگس
_جانم سیندرلا امری داشتین
_مسخره نکن
_من جرئت ندارم ملکه
_دیوونه
_خوب کاری داشتی
_گشنمه
_خوب بیا پایین یه چی کوفت کن
_بابات و پرهام
_بابام پرهام و پرنیا رو برده دانشگاه از اونجام میره سر کار
۱.۴k
۰۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.