فیک شوگا
فیک شوگا
گذر سال
پارت ۳۳
.
.
ا.ت:خب دیگه بریم داخل
داشتیم میرفتیم داخل که یهو جیا اومد
جیا:اوه سلام بر پسرعموی گلم
شوگا:...
جیا:ادب و از ک آموختی از بی ادبان
جیمین:فعلا که بی ادب تویی این همه آدم و اومدی فقط به شوگا سلام کردی
جیا:آخه من به جز شوگا آدم دیگه ای اینجا نمیبینم
جیا:هه کی از آدم بودن حرف میزنه
جیا:نخود هر آش که میگن اینه ها
ا.ت:عزیزم فکر نمیکنی الان یکم مزاحمی
جیا:نه تو مزاحمی مزاحم حرف زدن من و نامزدم
همه:چیی
ا.ت:قبل از اینکه بزنم اش و لاشت کنم فقط گمشو از جلو چشام چون هنوز جای چاقویی که زدی برام درد میکنه کاری نکن که از همون چاقو حالمت کنم
جیا:..
شوگا:بریم بچه ها
جیا:قبل از اینکه بری باید بگم من از یکی دیگه حاملم (لبخند رو به شوگا)
ا.ت:برگشت سمت شوگا که شوگا هم متعجبن به سمت جیا نگاه کرد
جیا:چیه میخوای ازمایشمو بهت نشون بدم
جیا رفت از تو کیفش ازمایشو بیاره
تهیونگ:اره شوگا تو یه همچین غلطی کردی
شوگا:نه به جون خودم من همچین کاری نکردم
ا.ت:من جیا رو میشناسم مطمعنم دروغ میگه
جیا اومد
و ورقرو به ا.ت نشون داد
جیا:دیدی من بهتون دروغ نمیگم بچم برا شوگاعه به ماهشه
ا.ت:....
جیا:خب عشقم دهنشونو بستم بیا بریم (خواست دست شوگا رو بگیره که هولش داد)
ا.ت:ازت انتظار نداشتم شوگا
و ورقشو سمتش پرتاب کرد
شوگا:گوش کن نرو من اصن یه همچین کاری نکردم به جون خودت .... وایساااا...ا.تت.
و برگشت سمت جیا
شوگا:تو چه گروهی خوردی من که باتو کاری نکردم دختره هرزه
جیا:خب عزیزم من مجبور بودم دلم نمیخواد از دستت بدم ولی این ورقه دیر یا زود واقعی میشه که
شوگا:ساکتت شووو(عربده)
مدیر اومد سمت شوگا
مدیر:چه اتفاقی افتاده و دست شوگا و گرفت و رفت سمت دفتر
و داخل دفتر
مدیر:توضیح بده ببینم چی شده
شوگا:......... ...(تو ضیح داد)
مدیر:از همون اولم این هرزه و میشناختم
.
.
.
ا.ت رو میزش نشسته و سرش و گذاشته رو میز و لیا و میونگ هم کنارش
لیا:ببین اون هرزه همه اینارو الکی گفته شوگا اصن اهل این چیزا نیست
و جیمینی که با قیافه معصومش بالا سرم وایساده بود گفت راست میگه
و برگشتم سمتش
ا.ت:ببخش جیمین .. واقعا ازت معزرت نیخوام
بچه ها که با تعجب داشتن نگاهمون میکردن گفتم :من از بین جیمین و شوگا ...
شوگا رو انتخاب کردم ولی اون ... اون به مننن... دروغ گفت
جیمین:من تورو همون روز بخشیدم و الآنم میدونم که جیا داره دروغ میگه چون اون قطعا یه هرزست
ا.ت:نمیدونم ... نمیدونم (با گریه و سرشو گذاشت رو میز)
ویو جیا
هه دختره هرزه(ا.ت)فکر کرده میتونه شوگای من و ازم بگیره دختره....
همونطور داشت ف/حش میاد که ...
.
.
بچه هاببخشید این مدت نبودم گوشیم هنگ کرده بود و مجبور بودم ویسگون و پاک کنم و الان دوباره اومدم
امیدوارم بازم حمایتم کنین♥️
گذر سال
پارت ۳۳
.
.
ا.ت:خب دیگه بریم داخل
داشتیم میرفتیم داخل که یهو جیا اومد
جیا:اوه سلام بر پسرعموی گلم
شوگا:...
جیا:ادب و از ک آموختی از بی ادبان
جیمین:فعلا که بی ادب تویی این همه آدم و اومدی فقط به شوگا سلام کردی
جیا:آخه من به جز شوگا آدم دیگه ای اینجا نمیبینم
جیا:هه کی از آدم بودن حرف میزنه
جیا:نخود هر آش که میگن اینه ها
ا.ت:عزیزم فکر نمیکنی الان یکم مزاحمی
جیا:نه تو مزاحمی مزاحم حرف زدن من و نامزدم
همه:چیی
ا.ت:قبل از اینکه بزنم اش و لاشت کنم فقط گمشو از جلو چشام چون هنوز جای چاقویی که زدی برام درد میکنه کاری نکن که از همون چاقو حالمت کنم
جیا:..
شوگا:بریم بچه ها
جیا:قبل از اینکه بری باید بگم من از یکی دیگه حاملم (لبخند رو به شوگا)
ا.ت:برگشت سمت شوگا که شوگا هم متعجبن به سمت جیا نگاه کرد
جیا:چیه میخوای ازمایشمو بهت نشون بدم
جیا رفت از تو کیفش ازمایشو بیاره
تهیونگ:اره شوگا تو یه همچین غلطی کردی
شوگا:نه به جون خودم من همچین کاری نکردم
ا.ت:من جیا رو میشناسم مطمعنم دروغ میگه
جیا اومد
و ورقرو به ا.ت نشون داد
جیا:دیدی من بهتون دروغ نمیگم بچم برا شوگاعه به ماهشه
ا.ت:....
جیا:خب عشقم دهنشونو بستم بیا بریم (خواست دست شوگا رو بگیره که هولش داد)
ا.ت:ازت انتظار نداشتم شوگا
و ورقشو سمتش پرتاب کرد
شوگا:گوش کن نرو من اصن یه همچین کاری نکردم به جون خودت .... وایساااا...ا.تت.
و برگشت سمت جیا
شوگا:تو چه گروهی خوردی من که باتو کاری نکردم دختره هرزه
جیا:خب عزیزم من مجبور بودم دلم نمیخواد از دستت بدم ولی این ورقه دیر یا زود واقعی میشه که
شوگا:ساکتت شووو(عربده)
مدیر اومد سمت شوگا
مدیر:چه اتفاقی افتاده و دست شوگا و گرفت و رفت سمت دفتر
و داخل دفتر
مدیر:توضیح بده ببینم چی شده
شوگا:......... ...(تو ضیح داد)
مدیر:از همون اولم این هرزه و میشناختم
.
.
.
ا.ت رو میزش نشسته و سرش و گذاشته رو میز و لیا و میونگ هم کنارش
لیا:ببین اون هرزه همه اینارو الکی گفته شوگا اصن اهل این چیزا نیست
و جیمینی که با قیافه معصومش بالا سرم وایساده بود گفت راست میگه
و برگشتم سمتش
ا.ت:ببخش جیمین .. واقعا ازت معزرت نیخوام
بچه ها که با تعجب داشتن نگاهمون میکردن گفتم :من از بین جیمین و شوگا ...
شوگا رو انتخاب کردم ولی اون ... اون به مننن... دروغ گفت
جیمین:من تورو همون روز بخشیدم و الآنم میدونم که جیا داره دروغ میگه چون اون قطعا یه هرزست
ا.ت:نمیدونم ... نمیدونم (با گریه و سرشو گذاشت رو میز)
ویو جیا
هه دختره هرزه(ا.ت)فکر کرده میتونه شوگای من و ازم بگیره دختره....
همونطور داشت ف/حش میاد که ...
.
.
بچه هاببخشید این مدت نبودم گوشیم هنگ کرده بود و مجبور بودم ویسگون و پاک کنم و الان دوباره اومدم
امیدوارم بازم حمایتم کنین♥️
۳.۶k
۲۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.