رمان•|من شیطان و توفرشته|•
رمان•|منشیطان و توفرشته|•
#Part_۸
🔮💜✨
_ماهرو خودتو به خریت نزن اینبار جوری انجامش میدم ۴قلو دنیا بیاریااا
+تو گو میخوری
_عصبی شدی آخ قربونت بره عرفان
+عرفان چیکار کنه
_عرفان بیاد بابای بچه هات بشه
+بگو ساعت ۲خونه من
عصبی نگام کرد
_واقعا
+ناراحت شدی کوچولو
_نخیرم
+ چرا ناراحت شدی دااا
_وقتی میدونی ناراحت شدم چرا میپرسی
+هیچی میخواستم مطمعن شم
کمی گذشت گف
_رسیدیم
پیاده شدیم
رفتیم جلو هیچ کس نبود ذهنم داشت به روح وجن می پرداخت
میرفتیم که یهو یه گربه اومد جلومو میو کرد جیغ کشیدم که رادین دستشو رو دهنم گذاشت
از چشمام اشک اومد
_چرا اینجوری کردی؟
+گر..به..او..مد..جلو...م....ترس..یدم ...خب
حتی موشم نبود اونجا نبود
_چرا هیچکس اینجا نیست
+تو نمیدونی من بدونم
_زود باش زنگ بزن به عرفان
+به رو چشمام
زنگ زد
×الو
+ الو سلام چرا اینجا هیچ کی نیست
صدای جیغ عرفان ازپشت گوشی اومد که...
(علامت ماهرو:+)(عرفان:×)(آروین:_)
شرایط پارت بعد:
حمایت و ریپلای استوریا
نشه قهرم🤥
#Part_۸
🔮💜✨
_ماهرو خودتو به خریت نزن اینبار جوری انجامش میدم ۴قلو دنیا بیاریااا
+تو گو میخوری
_عصبی شدی آخ قربونت بره عرفان
+عرفان چیکار کنه
_عرفان بیاد بابای بچه هات بشه
+بگو ساعت ۲خونه من
عصبی نگام کرد
_واقعا
+ناراحت شدی کوچولو
_نخیرم
+ چرا ناراحت شدی دااا
_وقتی میدونی ناراحت شدم چرا میپرسی
+هیچی میخواستم مطمعن شم
کمی گذشت گف
_رسیدیم
پیاده شدیم
رفتیم جلو هیچ کس نبود ذهنم داشت به روح وجن می پرداخت
میرفتیم که یهو یه گربه اومد جلومو میو کرد جیغ کشیدم که رادین دستشو رو دهنم گذاشت
از چشمام اشک اومد
_چرا اینجوری کردی؟
+گر..به..او..مد..جلو...م....ترس..یدم ...خب
حتی موشم نبود اونجا نبود
_چرا هیچکس اینجا نیست
+تو نمیدونی من بدونم
_زود باش زنگ بزن به عرفان
+به رو چشمام
زنگ زد
×الو
+ الو سلام چرا اینجا هیچ کی نیست
صدای جیغ عرفان ازپشت گوشی اومد که...
(علامت ماهرو:+)(عرفان:×)(آروین:_)
شرایط پارت بعد:
حمایت و ریپلای استوریا
نشه قهرم🤥
۱.۵k
۲۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.