من شیطان و توفرشته|•
منشیطان و توفرشته|•
#Part_۱۹
✨💜☁️🪐
رفتم کنارش
رو مبل نشستم
+چیزی شده؟
_ماهرو، ماهرو م...ا
+نفس بگیر بگو
_م...م.ا.مانیم
+مامانت چی
_مرده
چن دیقه ای تو بغلش موندم بعد منو از خودش جدا کرد
_ماهرو منو تنها میزاری
به نشونه اره سرمو تکون دادمو رفتم تو اتاقم
داراز کشیدم رو تخت و تو فکر فرو رفتم
واقعا براش سخته من خانوادم رو از دست دادم درک میکنم
همینطور تو فکر بودم که خوابم برد بیدار شدم دیدم یه ساعتی خوابیدم
بلند شدم و در زدم
+آروین
جوابی نداد
درو باز کردم مثل یه بچه رو مبل جمع شده بود و خوابیده بود
رفتم کنارش روش پتو انداختم
پاورچین پاورچین داشتم میرفتم که با صدای آروین خشک شدم
_بیا اینجا ماهرو
سرم رو برگردوندم چشاش اشکی بود
_ببین ماهرو من باید برم کانادا بناب دلایلی یه سال اونجا میمونم
+چرا؟
+باید باشگاهم رو بفروشم،داداشم کنکور بده و..
توهم خونه میمونی
+من میام
_تو میمونی
پامو کوبیدم رو زمین
+من میام
_تو مگه دنبال آرتام نیستی
دستامو تو هوا چرخوندم
+اره اره اون عوضی
_من بهت اعتماد میکنم لطفا خونه بمون
+چشم
••••♡•••▪︎
فردا چمدونش رو آماده کردم حالا نه عرفان بود نه آروین
_خوشگلم آمادش کردی
+اره بیا
اومد کنارمو پیشونیم رو بوسید
+آروین مراقب خودت باش
_همچنین،اگه بچه هام بی مادر بشن میکشمتا
+بچه کجا بود
_نشونشون بدم(شیطون)
+نه،نه تو فقط برو
••♧♤♡
مدتی بعد خونه دیگه خالی بود
دست بکار شدم
کت چرمم رو پوشیدم تفنگم برداشتم و رفتم خونه یکی از دوستای آرتام
جایی دنج و کلاسیک بود از ماشین پیاده شدم و زنگ رو زدم
&بعله
+بیا پایین
&باشه
اومد پاین تا درو باز کرد تفنگ رو،رو پیشونیش گرفتم
داد زدم
+آرتام کجاس
چاقو رو از جیبش بیرون کشید خواس فرو کنه تو شکمم
تا دیدم از دستش به طرز خفنی گرفتم
+ببین فک میکنی کیی من از تو قاتل تر لات تر لاشی تر و مهمتر از همه بهترم و دوباره داد زدم آرتام کجاس؟
...
پارت رو بناز🤌🏻💖
#Part_۱۹
✨💜☁️🪐
رفتم کنارش
رو مبل نشستم
+چیزی شده؟
_ماهرو، ماهرو م...ا
+نفس بگیر بگو
_م...م.ا.مانیم
+مامانت چی
_مرده
چن دیقه ای تو بغلش موندم بعد منو از خودش جدا کرد
_ماهرو منو تنها میزاری
به نشونه اره سرمو تکون دادمو رفتم تو اتاقم
داراز کشیدم رو تخت و تو فکر فرو رفتم
واقعا براش سخته من خانوادم رو از دست دادم درک میکنم
همینطور تو فکر بودم که خوابم برد بیدار شدم دیدم یه ساعتی خوابیدم
بلند شدم و در زدم
+آروین
جوابی نداد
درو باز کردم مثل یه بچه رو مبل جمع شده بود و خوابیده بود
رفتم کنارش روش پتو انداختم
پاورچین پاورچین داشتم میرفتم که با صدای آروین خشک شدم
_بیا اینجا ماهرو
سرم رو برگردوندم چشاش اشکی بود
_ببین ماهرو من باید برم کانادا بناب دلایلی یه سال اونجا میمونم
+چرا؟
+باید باشگاهم رو بفروشم،داداشم کنکور بده و..
توهم خونه میمونی
+من میام
_تو میمونی
پامو کوبیدم رو زمین
+من میام
_تو مگه دنبال آرتام نیستی
دستامو تو هوا چرخوندم
+اره اره اون عوضی
_من بهت اعتماد میکنم لطفا خونه بمون
+چشم
••••♡•••▪︎
فردا چمدونش رو آماده کردم حالا نه عرفان بود نه آروین
_خوشگلم آمادش کردی
+اره بیا
اومد کنارمو پیشونیم رو بوسید
+آروین مراقب خودت باش
_همچنین،اگه بچه هام بی مادر بشن میکشمتا
+بچه کجا بود
_نشونشون بدم(شیطون)
+نه،نه تو فقط برو
••♧♤♡
مدتی بعد خونه دیگه خالی بود
دست بکار شدم
کت چرمم رو پوشیدم تفنگم برداشتم و رفتم خونه یکی از دوستای آرتام
جایی دنج و کلاسیک بود از ماشین پیاده شدم و زنگ رو زدم
&بعله
+بیا پایین
&باشه
اومد پاین تا درو باز کرد تفنگ رو،رو پیشونیش گرفتم
داد زدم
+آرتام کجاس
چاقو رو از جیبش بیرون کشید خواس فرو کنه تو شکمم
تا دیدم از دستش به طرز خفنی گرفتم
+ببین فک میکنی کیی من از تو قاتل تر لات تر لاشی تر و مهمتر از همه بهترم و دوباره داد زدم آرتام کجاس؟
...
پارت رو بناز🤌🏻💖
۲.۸k
۰۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.