سناریو❒⑅❑⑅❒⑅❑
وقتی رفتند سربازی و حالا برگشتن
نامجون
خبر داشتی و لباس نظامی پوشیده بودی و رفتی به استقبالش
وقتی میبینمت:
نامی: بیب چ کردیییی
ا.ت: سرباز مدت خدمتتون تموم شده حالا میتونید برید تو بغل خانومتون
جین
آمده بود خونه و خوابیده بود کف خونه
ا.ت: یا خدا.......ج...جین امدییییییی (ذوق)
جین فقطططط بیا تو بغلممممممممم
ا.ت: واییییییییییی امدم (رفتی خیلییی بوست کرد.....)
یونگی
در میزنه
ا.ت: کیه
یونگی: میووووووو
ا.ت: وای وای وای وای پیشیم واییییی پیشیم پیشیمممممممم
یونگی: خوبی کیتنم؟؟؟؟؟(خوشحال)
میپری بغلششششش
جیهوپ
خبر رسیده که امواج انرژی در سرار دنیا به قدر بالا رفته که خونه ها در حال خراب شدن هست و اکثر اسمانخراش ها پودر شدن
جیهوپ: بیبی بیبی بیبی بیبی بیبی بیبی بیبی بیبی .....(ذوق)
ا.ت: ددی ددی ددی ددی ددی ددی....(ذوق)
جیمین
ا.تتتتت من برگشتم بیب
ا.ت: جیمین روانیتمممممم گجا بودییییی (گریه و خنده)
جیمین: سارانگهههههههه
ا.ت: بغلم کننننن
جیمین: چشمم خانومم
یه ساله تو بغل همید هی همو بوس میکنید
تهیونگ
خبر نداشتی و اون امده بود خونه
ا.ت: خدا حوصلم سر رفته.....کاش ته بود....دیگه دوستا هم نمیتونن کاری کنن یادم برههههه.....کیم دلم برات تنگ شدهههه (گریه)
یهو از پشت محکممم بغلت میکنه و تو هوا میچرخونت
ته: منم دلم تنگ شدهههههه بهتتتتتتتت
ا.ت: تهیونگااااااا
اینا بهم جوش خوردن
جونگکوک
خبر نداشتی امده و به شکم رو تخت خوابیده بودی و میگفتی
ات: خدایا اگه کوک برگرده کلی کلی شیر موز براش میخرم هر کار بخواد براش میکنم خدا اگه برگرده......
و کوک در طول این مدت با لبخند غمگین بهت خیره شده بود
یهو یکی از پشت روت خوابید
ا.ت: تو کی هستی
کوک: منو ببخش بیبی نمیدونستم اینقدر تو نبودنم ناراحت بودی
ا.ت: دلم برات تنگ شدههههه (شروع گریه)
کوک محکم بغلت میکنه و زیر گوشت تا گردنتو میبوسه
کوک: من تو نبودتتتت مردم ....دل شوهرت بد برات تنگ شدهها بیا آرومش کن
#فیک
#سناریو
#بی_تی_اس
.
.
.
.
.
لعنت بهم
نامجون
خبر داشتی و لباس نظامی پوشیده بودی و رفتی به استقبالش
وقتی میبینمت:
نامی: بیب چ کردیییی
ا.ت: سرباز مدت خدمتتون تموم شده حالا میتونید برید تو بغل خانومتون
جین
آمده بود خونه و خوابیده بود کف خونه
ا.ت: یا خدا.......ج...جین امدییییییی (ذوق)
جین فقطططط بیا تو بغلممممممممم
ا.ت: واییییییییییی امدم (رفتی خیلییی بوست کرد.....)
یونگی
در میزنه
ا.ت: کیه
یونگی: میووووووو
ا.ت: وای وای وای وای پیشیم واییییی پیشیم پیشیمممممممم
یونگی: خوبی کیتنم؟؟؟؟؟(خوشحال)
میپری بغلششششش
جیهوپ
خبر رسیده که امواج انرژی در سرار دنیا به قدر بالا رفته که خونه ها در حال خراب شدن هست و اکثر اسمانخراش ها پودر شدن
جیهوپ: بیبی بیبی بیبی بیبی بیبی بیبی بیبی بیبی .....(ذوق)
ا.ت: ددی ددی ددی ددی ددی ددی....(ذوق)
جیمین
ا.تتتتت من برگشتم بیب
ا.ت: جیمین روانیتمممممم گجا بودییییی (گریه و خنده)
جیمین: سارانگهههههههه
ا.ت: بغلم کننننن
جیمین: چشمم خانومم
یه ساله تو بغل همید هی همو بوس میکنید
تهیونگ
خبر نداشتی و اون امده بود خونه
ا.ت: خدا حوصلم سر رفته.....کاش ته بود....دیگه دوستا هم نمیتونن کاری کنن یادم برههههه.....کیم دلم برات تنگ شدهههه (گریه)
یهو از پشت محکممم بغلت میکنه و تو هوا میچرخونت
ته: منم دلم تنگ شدهههههه بهتتتتتتتت
ا.ت: تهیونگااااااا
اینا بهم جوش خوردن
جونگکوک
خبر نداشتی امده و به شکم رو تخت خوابیده بودی و میگفتی
ات: خدایا اگه کوک برگرده کلی کلی شیر موز براش میخرم هر کار بخواد براش میکنم خدا اگه برگرده......
و کوک در طول این مدت با لبخند غمگین بهت خیره شده بود
یهو یکی از پشت روت خوابید
ا.ت: تو کی هستی
کوک: منو ببخش بیبی نمیدونستم اینقدر تو نبودنم ناراحت بودی
ا.ت: دلم برات تنگ شدههههه (شروع گریه)
کوک محکم بغلت میکنه و زیر گوشت تا گردنتو میبوسه
کوک: من تو نبودتتتت مردم ....دل شوهرت بد برات تنگ شدهها بیا آرومش کن
#فیک
#سناریو
#بی_تی_اس
.
.
.
.
.
لعنت بهم
۸.۹k
۰۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.