وقتی عضو هشتمی پارت ۱۹
ا.ت : پاتو ول کن
جونگ کوک : نمیخوام
ا.ت : یااااا میگم برش دار
جونگ کوک : وارد شدم و درو تا آخر بستم و قفلش کردم
ا.ت : چ..چیکار میکنی؟
جونگ کوک : چرا ازم فرار میکنی؟
ا.ت : چون دیشب کارام دست خودم نبود میدونی اگه آرمیا بفهمن بوست کردم کلمو قلفتی میکنن
جونگ کوک : یااا قرار نیست بفهمن ( خنده )
ا.ت : ( خنده ) کمی مکث .. ببخشید دیشب کارام دست خودم نبود 😔
جونگ کوک : اشکال نداره ولی من که دوست داشتم
ا.ت : یاااا منحرف وایساا
از زبان ادمین
و دوباره دعوای مامان و بچه ها شروع شد جونگ کوک میدویید ا.ت میدویید دنبالش تا دیگه خسته شدن
ا.ت : ( نفس نفس ) حالا چرا اومدی اینجا ؟
جونگ کوک : میخواستم بریم ناهار برا همین اومدم دنبالت تا بپوشی
ا.ت : خب الان میرم میپوشم
جونگ کوک : باشه برو
ا.ت :: سریع رفتم بالا یه لباس خوشگل در این حال خیلی رسمی نباشه پوشیدم و یکم به خودم رسیدم و رفتم پایین
جونگ کوک : یااا تو حتی با لباس های ساده هم خوشگلی قبول نیست ( خنده )
ا.ت : عهه اینطوریه خب توهم همیشه جذابی مگه من اعتراض دارم؟
جونگ کوک : خب بریم دیگه
رفتیم سوار ماشین شدیم و رفتیم به یه رستوران شیک پیاده شدیم رفتیم داخل و غذا سفارش دادیم خوردیم و سوار شدیم داشتیم میرفتیم که گفت
جونگ کوک : راستی شکلاتاتو خوردی؟
ا.ت : ۵ تا دیگش مونده
جونگ کوک : میدونی ۵۳ تا بود؟
ا.ت : میدونم
جونگ کوک : چطوری خوردی؟
ا.ت : یااا به تو چه
جونگ کوک : خب باشه بیا بریم بستنی بخوریم البته اگه ورشکستم نمیکنی
ا.ت : باشه بریم
جونگ کوک : خب چه طمعی میخوری؟
ا.ت : توت فرنگی و بلوبری و نعنایی
جونگ کوک : یاا چه خبره
ا.ت : ( خنده )
با جونگ کوک رفتیم پایین و بستنی خوردیم
که جونگ کوک به ساعتش نگاه کرد
واییی دیرم شد
ا.ت : چی دیرت شد ؟
جونگ کوک : با اعضا باید بریم برای یک جلسه از کمپانی ولی تو باید تو هتل بمونی راجب سابقه کار ماست به تو ارطباتی نداره پس نگران نباش الانم بدو بریم دیر شده
ویو جونگ کوک
سریع ا.ت رو بردم هتل و خودم رفتم رستوران بچه ها اومده بودند
خب بچه ها من ا.ت رو دوست دارم
اعضا : چیییییییییی
جونگ کوک : مهم این نیست میخوام یه نقشه بکشم که بهش اعتراف کنم و ایده ی خودم اینه.....
جونگ کوک : نمیخوام
ا.ت : یااااا میگم برش دار
جونگ کوک : وارد شدم و درو تا آخر بستم و قفلش کردم
ا.ت : چ..چیکار میکنی؟
جونگ کوک : چرا ازم فرار میکنی؟
ا.ت : چون دیشب کارام دست خودم نبود میدونی اگه آرمیا بفهمن بوست کردم کلمو قلفتی میکنن
جونگ کوک : یااا قرار نیست بفهمن ( خنده )
ا.ت : ( خنده ) کمی مکث .. ببخشید دیشب کارام دست خودم نبود 😔
جونگ کوک : اشکال نداره ولی من که دوست داشتم
ا.ت : یاااا منحرف وایساا
از زبان ادمین
و دوباره دعوای مامان و بچه ها شروع شد جونگ کوک میدویید ا.ت میدویید دنبالش تا دیگه خسته شدن
ا.ت : ( نفس نفس ) حالا چرا اومدی اینجا ؟
جونگ کوک : میخواستم بریم ناهار برا همین اومدم دنبالت تا بپوشی
ا.ت : خب الان میرم میپوشم
جونگ کوک : باشه برو
ا.ت :: سریع رفتم بالا یه لباس خوشگل در این حال خیلی رسمی نباشه پوشیدم و یکم به خودم رسیدم و رفتم پایین
جونگ کوک : یااا تو حتی با لباس های ساده هم خوشگلی قبول نیست ( خنده )
ا.ت : عهه اینطوریه خب توهم همیشه جذابی مگه من اعتراض دارم؟
جونگ کوک : خب بریم دیگه
رفتیم سوار ماشین شدیم و رفتیم به یه رستوران شیک پیاده شدیم رفتیم داخل و غذا سفارش دادیم خوردیم و سوار شدیم داشتیم میرفتیم که گفت
جونگ کوک : راستی شکلاتاتو خوردی؟
ا.ت : ۵ تا دیگش مونده
جونگ کوک : میدونی ۵۳ تا بود؟
ا.ت : میدونم
جونگ کوک : چطوری خوردی؟
ا.ت : یااا به تو چه
جونگ کوک : خب باشه بیا بریم بستنی بخوریم البته اگه ورشکستم نمیکنی
ا.ت : باشه بریم
جونگ کوک : خب چه طمعی میخوری؟
ا.ت : توت فرنگی و بلوبری و نعنایی
جونگ کوک : یاا چه خبره
ا.ت : ( خنده )
با جونگ کوک رفتیم پایین و بستنی خوردیم
که جونگ کوک به ساعتش نگاه کرد
واییی دیرم شد
ا.ت : چی دیرت شد ؟
جونگ کوک : با اعضا باید بریم برای یک جلسه از کمپانی ولی تو باید تو هتل بمونی راجب سابقه کار ماست به تو ارطباتی نداره پس نگران نباش الانم بدو بریم دیر شده
ویو جونگ کوک
سریع ا.ت رو بردم هتل و خودم رفتم رستوران بچه ها اومده بودند
خب بچه ها من ا.ت رو دوست دارم
اعضا : چیییییییییی
جونگ کوک : مهم این نیست میخوام یه نقشه بکشم که بهش اعتراف کنم و ایده ی خودم اینه.....
۶.۳k
۰۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.